در بیشتر فرهنگهای فارسی؛ اعم از فرهنگهای عمومی یا فرهنگ لغات و تعبیرات خاص یک اثر یا واژگان و اصطلاحات یک شاعر و نویسنده حتی در شرحهایی که بر برخی از متون کهن نظم و نثر نوشته شده، ترکیب کنایی «از بن دندان» را به معنی «از صمیم دل، از دل و جان، و از روی میل و رغبت» معنی کردهاند؛ یعنی در حقیقت تنها به یک وجه از معنای آن توجه داشتهاند. از آن جا که این مفهوم با توجه به بافت جمله و انسجام معنایی در برخی بیتها و عبارتهای شرح شده، درست به نظر نمیرسید، به بررسی و استخراج نمونههایی مختلف از متون نظم و نثر کهن پرداخته شد. نتیجه حاصل شده از این پژوهش تبیین میکند که باید ترکیبکنایی مزبور را در عداد «اضداد» زبان فارسی به شمار آورد؛ زیرا در شاهد مثالها و نمونههای گردآوری شده برخلاف معنای غالب و رایج این ترکیب ـ با مفهومی متضاد مواجه میشویم که از دید فرهنگنویسان و شارحان متون پنهان مانده است. در این کاربرد معنایی دوگانه، ترکیب کنایی «از بن دندان» به مفهوم «انجام کاری از روی اضطرار و ناچاری یا از سر طوع و تسلیم» به کار رفته است. این ترکیب از دید دستوری در حُکم قید واره یا متمم قیدی و گروه حرف اضافهای است.
جمعی به حق عقیده دارند که زبان فارسی دارایی مشترک همه نسل های دیروز و امروز و فردای کشور است و به هیچ عنوان نباید در شکل الفاظ و کیفیت اشتقاق آن مداخله کرد و نسل کنونی باید زبانرا به همان صورتی که از نسل های پیشین تحویل گرفته به نسل های آینده تحویل بدهد. گروهی دیگر معتقدند که زبان فارسی مانند همه زبانهای دنیا بر اثر مرور زمان و تاثیر تحولات قهری که در جهان پیش می آید خواه ناخواه دستخوش دگرگونی شده و خواهد شد زبانی که در قرن چهارم هجری زبانی رسا و شیوا و برای رفع همه نیازمندیها کافی بوده برای رفع نیازمندیهای امروزی کافی نیست؟ و وضع لغات نو برای مفاهیم جدید از ضروریات زندگی انسانی است و به هیچ عنوانی نمی شود از ان صرف نظر یا احتراز کرد....
«تجلی» از سه جنبه بیش از سایر جنبهها مورد توجه قرار گرفته است: یکی تجلی حق به فعلیت که همان نفس نور و جلوه الهی است، بدون لحاظ جهت نوریت (جنبه نوری تجلی)؛ دیگری تجلی حق به فعالیت که جهت نوریت و جلوهگری در آن اراده میشود یا جنبه (حقی تجلی) و سوم تجلی حق به مفعولیت که معبر به همه پدیدههای ماسوی الحق است و به آن تجلیات فعلی حق نیز گفته میشود (جنبه تجلی خلقی). ابن عربی در کتاب «التجلیات» به گونهای زیبا به این سه حوزه پرداخته که سیر در آن به ایصال کلمه وجودی محب عاشق به حقیقت خطابی محبوب معشوق مدد میرساند.
بیگمان، هر نویسندهای با شگرد روایی و دستور زبان خاص خود داستانی با شکل جدید پدید میآورد. در این راه گاه از الگوهای روایی کلاسیک، مدرن و پسامدرن استفاده میکند و گاه نیز با هنجارشکنی، شیوه نوینی را در دنیای داستان ایجاد میکند. عباس معروفی با شگرد روایی خاص خود و پیروی از الگوی روایی مدرنی، رمان پیکر فرهاد را نوشته و برخی از مؤلفههای پستمدرنیسم را در داستانش مورد توجه قرار داده است؛ به گونهای که این مؤلفهها داستان او را به دنیای رمانهای پستمدرن نزدیک میکند. پیکر فرهاد رمانی است که از هر گوشه آن صدای متنی به گوش میرسد و در بطن هر ماجرایی شخصیتی تاریخی به چشم میخورد. نویسنده با چنین تمهیدی بسیاری از سخنان خود را در میان سطور داستان میگنجاند و آشکارا احساس خود را به شخصیتهای تاریخی داستانش نشان میدهد. او در بحث بینامتنیت، آنجا که آگاهانهاین مولفه را به کار میگیرد، بیشتر به آثار شاعران و نویسندگان دلخواهش نظر دارد. فروغ فرخزاد، احمد شاملو و صادق هدایت و بیش از همه آثار نظامی مورد توجه معروفی هستند. علاوه بر این دو مؤلفه، او اصل عدم قطعیت را ـ که مهمترین ویژگی پسامدرن است ـ در داستان مبنا قرار میدهد. در واقع، اساس پیکر فرهاد بر رؤیا، ابهام و تردید است. هیچ چیز در این داستان قطعی نیست. همه حوادث در فضایی خوابزده و رویاگونه میگذرد و روای داستان روایتگر حوادثی است که هنوز رخ نداده است.
مسئله انسان و خدا و رابطه متقابل آنها با هم، یکی از موضوعات بسیار بنیادی در تاریخ تفکر بشر به ویژه حوزه عرفان اسلامی است. دیدگاه عرفا درباره تشبیه انسان به خالق خویش ریشه توراتی دارد و از آنجا به ذهن و زبان عرفا راه یافته و به صورت حدیث موضوعه در آثار و کلام برخی مشایخ این قوم به کار رفته است. در این راستا، پژوهش حاضر ب بررسی رابطه انسان با خدا بر پایه تفکر خداگونهپنداری انسان در آثار عطار نیشابوری میپردازد. منظور از خداگونه پنداری در عرفان نوع تلقی عرفا از انسان کامل است که دارای ویژگیهای قدسی و فرابشری میباشد. بر اساس این پژوهش رابطه انسان با خدا، رابطهای عاشقانه و سرشار از محبت است. از میان انواع ارتباط، «مناجات» از بیشترین بسامد و «ارتباط دوسویه» از کمترین بسامد برخوردار است. انسانهای خداگونه دارای ویژگیهایی خاص از جمله کرامات و قدرت انجام اعمال خارقالعاده هستند. جهانبینی عطار، وحدت وجودی و روش او در رسیدن به تعالی و کمال، بر اساس توجه به درون و درونگرایی است. سالک با ریاضیت، «گوهر جان» خویش را کشف میکند و خدا را در آن مییابد و بدین صورت به فنا و خداگونگی میرسد.