ایاز غلام خوش سیرت و خوش صورت سلطان، سردار و امیر لشکر وی بوده و تا پایان عمر به سلطان محمود و فرزندانش خدمت کرده است. داستان عشق و علاقه سلطان محمود به غلامش ایاز، در ادبیات مشهور است و شعرا داستان عشق این دو را افسانه وار به سلک نظم درآوردند. در روزگار معاصر نیز یکی از شاعران این افسانه را با رنگ و لعاب بیشتری سروده و احمد سهیلی این داستان تاریخی را به نثری فصیح و روان برگردانده است. این برگردان در سال 1331 شمسی زیور طبع یافته است.
کتاب «غنچۀ باز در شرح گلشن راز» تألیف جلال الدین علی میر ابوالفضل عنقا، عارف سلسله اویسی در قرن سیزدهم هجری شمسی است. کتاب غنچۀ باز، شرح مثنوی «گلشن راز» با موضوعیت عشق و عرفان اسلامی است. این کتاب در قالب شعری مستزاد است. این مستزاد عرفانی، با اضافه کردن واژگان بر پایان هر مصراع مثنوی «گلشن راز» نگارش شده است و در واقع قالب مثنوی گلشن راز را به قالب مستزاد تغییر داده است.
باباطاهر عریان عارف و شاعر قرن پنجم هجری قمری و معاصر با طغرل شاه سلجوقی است. البته در باب حوادث زندگی و احوالات بابا طاهر اطلاعات مبسوطی در دست نیست. از باباطاهر علاوه بر دوبیتی های معروف او، مجموعه کلمات قصاری نیز به زبان عربی به نام «اشارات» به جای مانده است. از اشعار باباطاهر مجموعه موثقی در دست نیست، به همین جهت نمیتوان در صحت انتساب تمام اشعاری که به او نسبت میدهند به یقین حکمی کرد. این کتاب توضیح شرح فارسی بر کلمات قصار شیخ اجل باباطاهر عریان است و مولف کتاب ملامحمد سلطانعلی شاه گنابادی است که در سال 1334 منتشر شده است
خسرونامه یا داستان هرمز و گلرخ اثری است در قالب مثنوی و داستان گونه و پرماجرا در بیان رموز اسرار عرفانی و روحانی. در آغاز کتاب مقدمه ای در باب این اثر سترگ و خلاصه داستان به صورت نثر آمده که فوق العاده راه گشا است و خواننده می تواند با یک نظر از ماجرای داستان با خبر گردد و آنگاه با رجوع به متن به اسرار عرفانی مندرج در اثر پی ببرد. در این داستان قیصر روم که سالها در آرزوی داشتن فرزندی است از یکی از کنیزکانش صاحب پسری میشود؛ اما پسر و دایهاش بر اثر کینه و حسد همسر قیصر، آواره دیار میشوند و طی حوادثی در قصر پادشاه خوزستان سکنی میگزینند.
بابافغانی شیرازی در اوایل نیمه دوم قرن نهم در شیراز به دنیا آمد. در جوانی به سیرو سفر پرداخت و بعد در هرات به خدمت جامی رسید و شعر او مورد پسند استاد واقع گشت. بابافغانی از هرات به آذربایجان و سپس به خراسان رفت. او پیرو استادان شیراز و یادآور لسان الغیب در عهد خود بود و به حافظ کوچک شهرت داشت. او از مطرحترین شاعران مکتب وقوع است و اکثر تذکرهنویسان متوجه سبک تازه او در شعر شدهاند . به علت همین سبک تازه خود مورد پسند شاعران خراسان قرار نگرفت و لاجرم سالها در آذربایجان زیست. شعر او را میتوان واسطه شعر حافظ و سبک هندی دانست. این کتاب دیوان اشعار بابافغانی اوست که شامل غزلیات، قطعات، رباعیات، ترجیعات و مقطعات اوست.