ادبيات و فرهنگ كشور ما جايگاه ويژهاي را به اسطورهها، اعم از اسطورههاي كهن و نو، اختصاص داده است. عليرغم گستردگي اسطورههاي ايراني، ادبيات معاصر اين سرزمين شاهد حضور چشمگير اسطورههاي بيگانه و نشات گرفته از ادبيات خارجي، اعم از شرق و غرب بوده است. در اين مقاله، پژوهندگان كوشيدهاند تا با بهرهگيري از نظرات پير برونل كه رويكرد نويني را در عرصه نقد اسطورهشناختي ارائه كرده است، به اهميت نقش و جايگاه اسطورههاي غير ايراني در متون شعر و ادب فارسي بپردازند. همچنين، تلاش شده تا با استفاده از اصطلاح اسطوره ادبي به نقل از فيليپ سليه، هم به اسطورههاي ادبي ايراني به جا مانده از نسلهاي پيشين و هم اسطورههاي ادبي نوپديد ـ كه در ادبيات خارجي ريشه دارند ـ اشاره شود و ميزان نفوذ آنها در ادبيات فارسي مورد بررسي قرار گيرد. نتيجه اين مطالعات ما را از اهميت نفوذ و سيطره اسطورههاي بيگانه در ادبيات سده اخير كشورمان آگاه كرده و جايگاه ناچيز اسطورههاي ايراني در عرصه شعر معاصر را آشكار ميسازد كه اين اثرپذيري به رغم برخورداري ايران از مجموعه كمنظيري از اساطير، انجام پذيرفته است، هر چند ورود عناصر بيگانه ميتواند براي ادبيات غناي بيشتري فراهم آورد و يا موجب از دست رفتن هويت و اصالت آن گردد.
کتاب های اوستا عبارتند از:گات ها،یسنا،ویسپرد،پشت ها وندیداد خرده اوستا گات ها دارای 5 بخش است: اهنود،اشتود،سپنتمد،وهوخشتر،وهیشتواپشت. گات ها از کهن ترین و سپنتاترین بخش های اوستاست که از اشوزر تشت به یادگار مانده است.کهن ترین ادبیات هر قومی را سرود یا شعر یا مناجات تشکیل میدهد زیرا مردم میتوانند شعر و ترانه و سرود را به آسانی از بر کنند و به خاطر بسپارند.
ویژگی اصلی این پژوهش، کنکاش باستانشناسانه و روانشناسانه دربارهی شخصیتها و فضای اجتماعی و سیاسی داستانهای "شاهنامه" است. به باور نگارنده: "شاهنامه دارای دو بخش است که به طور کامل با هم تفاوت دارند. ویژگیهای ساختی، زبان شناسی، جهانبینی و مانند اینها در هر دو بخش چنان ناهماهنگ و ناهمخوانند که میتوان گفت دارای دو اندیشه، دو استعداد، و دو پسند جداگانه و نایکدستاند. برای نمونه در یک بخش سستی و ناپایداری جهان، بنیان جهانبینی است و در بخش دیگر آزپرستی و زیادهخواهی اساس جهانبینی است و در بخش دیگر آزپرستی و زیادهخواهی اساس جهانبینی نویسنده را میسازد؛ ..... بر این اساس میتوان شاهنامه را بر دو بخش جداگانه بخشبندی کرد بخش نخست از آغاز شاهنامه تا پایان شاهنشاهی (= امپراتوری) کیخسرو به همراه داستان رستم و اسفندیار است که شاهنامهی اصلی نامیده میشود و بخش دوم از آغاز پادشاهی لهراسب تا پایان شاهنامه (بدون داستان رستم و اسفندیار) است که آن را شاهنامه افزوده نام نهادهایم. شاهنامهی افزوده نوشتهی فردوسی است؛ اما شاهنامهی اصلی نویسندهی دیگری دارد که باید برای یافتن نامش در تاریخ و تاریخ ادبیات کاوش کرد. کتابی که پیش رو دارید کوشیده تا این نظر را که کل شاهنامه نوشتهی یک تن نیست به اثبات برساند".
اسطوره یکی از مباحث مطرح در ادبیات تطبیقی است. پیوند اسطوره و ادبیات، با توجه به اینکه اولی شفاهی و در گستره باورهای انسانی و دومی نوشتاری و در قلمرو زیباشناسی است، اندکی گنگ مینماید. اما با بررسی بیشتر آشکار میشود که همانندیهای بسیاری میان آن دو وجود دارد و هر دو این مقولات از منطق یکسانی پیروی میکنند که همان منطق داستان است. از سوی دیگر، منطق داستان خود دارای ساختاری است که ریشه در قواعد خیال دارد. گذار از اسطوره شفاهی به متن ادبی روندی کند و بلندمدت داشته است که طی آن سراینده، شنونده، بیننده و مضمون جای خود را به شاعر (یا نویسنده)، خواننده منفرد و داستان ادبی دادهاند. جهان اسطوره و جهان ادبیات در دنیای بزرگتری به نام دنیای داستان جای میگیرند.