داستان کوتاه، همواره به عنوان يکي از ژانرهاي اصلي بسياري از روايات ادبي مطرح بوده و مطالعات فراواني که در زمينه ويژگيها و عناصر سازنده آن صورت گرفته، مويد همين مهم است. در واقع همين ويژگيهايند که روايت را در داستانهاي کوتاه از ساير انواع ادبي متمايز ميسازند. اما گاهي ادبيات معاصر فرانسه اين مرزها را در هم آميخته تشخيص ژانرهاي ادبي را بسيار دشوار ميسازد. اغلب داستانهاي ژان ماري گوستاو لوکلزيو در زمره آثار نويسندگاني است که خود را متعلق به هيچ سرزمين و يا فرهنگي نميدانند. او از ادبيات جهاني براي نوشتن داستانهاي کوتاه خود بهره ميبرد و با تلفيق افسانه و اسطوره در داستان کوتاه، شکل نويني از داستاننويسي را ابداع ميکند. مقاله حاضر به طرح اين مهم ميپردازد که ابعاد اين شکل نوين داستاننويسي کدامند و از چه عناصري تشکيل شده است. از اين رو، در پاسخ به اين پرسشها، به بررسي گستره ادبيات جهاني در روايت موندو و داستانهاي ديگر ژان ماري گوستاو لوکلزيو با رويکردي تطبيقي پرداختهايم.
کتاب هزار و یک حکایت یکی از تالیفات مرحوم خلیل خان ثقفی است. ایشان در پاریس به مطالعه کتب مختلفی از آثار نویسندگان عربی، مراکشی، الجزایری، فرانسوی، ژاپنی، چینی، انگلیسی، آلمانی که حکایات را نوشته بودند نمود و مصمم گردید که با اطلاعات شخصی حکایات مختلفی را بهم درآمیزد و اندک اندک آنرا تا پانصد حکایت درآورد ولی با فرصتی که در مدت یک سال بدست آورد و شور و ذوقی که پیوسته در تدوین کتاب از خود ابراز می نمود کم کم حکایات گردآورده او از یک هزار تجاوز نمود و نام آنرا هزار و یک حکایت نهاد و پس از بازگشت به میهن حک و اصلاح مختصری نمود و نام آنرا هزار و یک حکایت نهاد و منتشر نمود...
در این داستان پلیسی جنایی، احمد به همدستی سه نفر از دوستانش دست به آدمربایی مسلح میزند .آنان، سرمایهداری به نام پرویز پازوکی را میربایند .در این ماجرا احمد، راننده پازوکی را به قتل میرساند و در پی آن وقایعی رخ میدهد که داستان براساس آن شکل گرفته است.
اسطوره یکی از مباحث مطرح در ادبیات تطبیقی است. پیوند اسطوره و ادبیات، با توجه به اینکه اولی شفاهی و در گستره باورهای انسانی و دومی نوشتاری و در قلمرو زیباشناسی است، اندکی گنگ مینماید. اما با بررسی بیشتر آشکار میشود که همانندیهای بسیاری میان آن دو وجود دارد و هر دو این مقولات از منطق یکسانی پیروی میکنند که همان منطق داستان است. از سوی دیگر، منطق داستان خود دارای ساختاری است که ریشه در قواعد خیال دارد. گذار از اسطوره شفاهی به متن ادبی روندی کند و بلندمدت داشته است که طی آن سراینده، شنونده، بیننده و مضمون جای خود را به شاعر (یا نویسنده)، خواننده منفرد و داستان ادبی دادهاند. جهان اسطوره و جهان ادبیات در دنیای بزرگتری به نام دنیای داستان جای میگیرند.
جهان اسطورهاي، جهاني است كه نمادهاي سازنده آن از بسياري جهات مشتركند و همواره چهرهاي متفاوت از جهان رئاليستي را به تصوير ميكشند. البته همين نگرش شگفتانگيز به جهان پيرامون، موجب غناي ادبيات ميگردد و اشتراكات جهان استعاري نمادها، سبب سهولت پژوهش در آثار نويسندگان و شاعران نامدار با رويكردي تطبيقي ميشود. آنچه در اين مقاله مورد توجه نگارنده قرار گرفته، پژوهش در اشعار برجسته نويسندگان شهير فرانسوي در عصر طلايي رمانتيسم، يعني در سده نوزدهم ميلادي است، كه در آن به بازسازي نماد پرنده پرداختهاند. در اين زمينه، توجه نگارنده به اشعار ارزشمند ادب پارسي، در جهت غنابخشي به مفاهيم عميق استعاري نماد پرنده، گامي براي شناخت اشتراكات و تفاوتهاي موجود در عرصه ادب فرانسه و فارسي است.