بيشك يكي از عناصر غني موجود در گنجينه فرهنگ و آيينهاي بشري، اسطوره است و اسطورهپردازي نيز از قديميترين شيوههاي داستانپردازي به شمار ميرود. در فرانسه، به تبعيت از تراژدينويسان سترگ باستان، استفاده از اسطورههاي كهن، به خصوص در ادبيات و هنرهاي نمايشي، از ديرباز مرسوم بوده است. اما رويكرد قرن بيستم به مقوله اسطوره، با توجه به شمار آثاري كه در آنها داستاني اسطورهاي مورد بازنگري و بازخواني قرار گرفته، رويكردي خاص به نظر ميرسد، چرا كه ظهور چنين پديدهاي، آن هم در عصر مدرنيته و نوگرايي، نميتواند اتفاقي تلقي شود و قطعا تامل برانگيز است. در اين بحث موضوعاتي كه به صورت اجمالي مدنظر قرار گرفتهاند، عبارتند از بررسي علل بازگشت اسطوره به عرصه ادبيات نمايشي فرانسه در نيمه اول قرن بيست و همچنين شناسايي ويژگيهاي اسطوره نو، يعني اسطورهاي كه با نگاهي تازه باز آفريني شده؛ مباحثي كه پرداختن به آنها بدون شناخت ضمني زمينههاي اجتماعي و تاريخي ممكن نيست. از اين رو ديدگاه مقاله به طور اهم، ديدگاهي اجتماعي ـ تاريخي است.
فرهنگ اصطلاحات منطقى به انضمام واژهنامه فرانسه و انگليسى، اثر صاحب كتاب «منطق صورى»، محمد خوانسارى (اصفهان، 1300-1388ش، تهران) است كه نویسنده در آن، معانى واژگان و اصطلاحات علم منطق صورى را بهصورت الفبايى، مطرح و با استناد به منابع معتبر اين علم تعريف كرده است. او در پايان، معادلهاى اصطلاحات منطقى را به زبانهاى فرانسه، لاتين و انگليسى نيز آورده است. اين كتاب از دو مقدمه نویسنده (مقدمه چاپ دوم و اول)، علائم اختصارى و متن اصلى (شامل اصطلاحات منطقى از الف تا ياء) تشكيل شده است. در اين اثر در مجموع، معانى تعداد 779 واژه و اصطلاح توضيح داده شده است. روش نویسنده در اين اثر استناد مستقيم به منابع اصلى علم منطق است؛ به اين معنا كه براى شرح هريك از اصطلاحات، جمله يا جملاتى از كتابهاى «أساس الاقتباس»، «الإشارات و التنبيهات»، «دانشنامه علائى»، «درّة التاج»، «الشفاء (المنطق)» «معيار العلم»، «منظومه» حاج ملا هادى سبزوارى و «النجاة» آورده و به همان اكتفا كرده و در توضيح، اندكى افزوده است. نویسنده گاه از نمودار نيز براى تفهيم مطالب استفاده كرده است
فرهنگ اصطلاحات منطقى به انضمام واژهنامه فرانسه و انگليسى، اثر صاحب كتاب «منطق صورى»، محمد خوانسارى (اصفهان، 1300-1388ش، تهران) است كه نویسنده در آن، معانى واژگان و اصطلاحات علم منطق صورى را بهصورت الفبايى، مطرح و با استناد به منابع معتبر اين علم تعريف كرده است. او در پايان، معادلهاى اصطلاحات منطقى را به زبانهاى فرانسه، لاتين و انگليسى نيز آورده است. اين كتاب از دو مقدمه نویسنده (مقدمه چاپ دوم و اول)، علائم اختصارى و متن اصلى (شامل اصطلاحات منطقى از الف تا ياء) تشكيل شده است. در اين اثر در مجموع، معانى تعداد 779 واژه و اصطلاح توضيح داده شده است. روش نویسنده در اين اثر استناد مستقيم به منابع اصلى علم منطق است؛ به اين معنا كه براى شرح هريك از اصطلاحات، جمله يا جملاتى از كتابهاى «أساس الاقتباس»، «الإشارات و التنبيهات»، «دانشنامه علائى»، «درّة التاج»، «الشفاء (المنطق)» «معيار العلم»، «منظومه» حاج ملا هادى سبزوارى و «النجاة» آورده و به همان اكتفا كرده و در توضيح، اندكى افزوده است. نویسنده گاه از نمودار نيز براى تفهيم مطالب استفاده كرده است
گستردگي دامنه بررسي اسطورهها و مضامين در نقد، تحليلگران متون ادبي را در برابر تلي از واژگان همسان قرار داده كه گاهي تشخيص آنها از يكديگر دشوار است، چرا كه در متون فراوان، منتقدان، اسطوره، مضمون، نماد و بنمايه را در يك چارچوب قرار ميدهند و آنچه را براي يكي مضمون محسوب ميشود، براي ديگري اسطوره به حساب ميآيد، در صورتي كه تفاوت بسياري ميان اين واژههاست. درباره اين تفاوت نيز بين منتقدان اتفاق نظر وجود ندارد، همچنان كه گاهي مرز بين اسطورههاي باستاني و اسطورههاي تاريخي و ادبي مشخص نيست. ولي چگونه يك چهره تاريخي به يك اسطوره تبديل ميشود؟ چه زماني يك اسطوره در متن ادبي ظاهر ميشود؟ آيا درنقد اسطورهاي، ريشهيابي اساطير و در مقايسه بين آنها روش در زماني راه گشاست يا بررسي هم زماني؟ در اين مقاله سعي بر اين است كه بارجوع به ديدگاه نظريه پردازان نقد اسطورهاي، پاسخي براي اين پرسشها ارائه شود.
نقد مضموني، رويكردي نو در نقد ادبي است كه در دهه پنجاه ميلادي شكل گرفت و سرآغاز نقد نو محسوب ميشود. باني اين نوع نقد را گاستون باشلار و نقد دنياي خيالش ميدانند. گاستون باشلار به بررسي تصاوير ناخودآگاهي كه در متن با تخيل بر روي ماده شكل گرفتهاند، ميپردازد. به نظر باشلار اين عناصر چهارگانهاند كه به خيالپردازيهاي آدمي پر و بال ميدهند. در مقاله حاضر، با رويكرد باشلار به بررسي مضمون آب و آتش در رمان همنوايي شبانه اركستر چوبها ميپردازيم. در حالي كه آب در اين رمان دو نقش متضاد مرگ آفريني و زايندگي دارد. آتش نيز بيانگر تصاوير مرگ، ويراني و نيز مجازات است. ولي مثالهاي مربوط به مرگ آفريني آب نيز از چيرگي اين بعد و همسويي آن با موتيف مرگ كه از مضامين غالب اين رمان است، نشان دارد. بررسي غريزههاي مرگ و حيات در راستاي تبيين و توضيح مضامين از طريق نقد روانكاوانه گوياي كشش به سوي مرگ و خودويرانگري راوي داشته و با مرگآفريني مضامين آب و آتش همخواني دارد.