اسطوره يکي از عناصر عمده ساماندهي زبان و معناي شعر معاصر است. گرچه اسطورهها اساسا متعلق به دنياي باستاناند و از رهگذر روايات قدسي و مينوي، جهانبيني مردمان آن عصر را تدارک ميديدهاند، در دنياي جديد و در عصر خردگرايي نيز هم چنان در ذهن و زبان انسان امروزي حضوري تاثيرگذار دارند. شاعران بنابر ذهنيت تخيلي و به جهت نيروي خيالين اسطورهها، فراوان از آن تاثير ميپذيرند و به بازتوليد و باززايي آن دست ميزنند. هر شاعري بنابر فکر و فرهنگ خويش و زمينههاي ذوقي و انديشگي، به برخي از اسطورهها بيشتر توجه دارد. سياوش کسرايي به خاطر ذهنيت سياسي و ايدئولوژيک خود و نيز بر اساس مقتضيات عصر، از برخي از اسطورهها با کارکردهاي خاصي بهره گرفته و گاه در شکل آنها تغييراتي نيز داده است. او حتي از برخي شخصيتهاي تاريخي اسطورهسازي نموده و به آنها خصلت اسطورهاي داده است. در اين مقاله به چگونگي و چرايي باززايي و خلق اسطورهها در شعر سياوش کسرايي پرداختهايم.
برای ترجمه اشعار، شعرها به تمامی از متن اصلی آنها به زبان آلمانی به فارسی برگردانده شده است. شیوه مترجم بدانگونه بوده است که جوهر کلام شاعر در قالب شعر فارسی ریخته شود. و این او را ناگزیر کرده که ضمن وفاداری به متن اصلی تغییراتی را متناسب با شعر فارسی بپذیرد. زیرا اگر شعر شاعران غیرفارسی را عینا واژه به واژه به فارسی برگردانیم چیزی خواهد شد خشک و چه بسا که زیبایی کلام شاعر و گاه حتی خود مفهوم نیز در ترجمه رنگ خواهد باخت...
مجموعه شعر "مهره سرخ" سروده سیاوش کسرایی است. او در سال ۱۳۰۵ در اصفهان متولد شد. وی سرودن شعر را از جوانی آغاز کرد.بسیار زود به همراه خانواده اش به پایتخت آمد. او در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران درس خواند و علاوه بر فعالیتهای ادبی و سرودن شعر، عمری را به تکاپوهای سیاسی (حزب توده ایران) گذراند. اما سرانجام، ناگزیر از مهاجرت شد و دوازده سال پایانی زندگی اش را ابتدا در کابل و سپس در مسکو بسر برد. وی سالهای پایانی عمر خویش را دور از کشور خود و در تبعید در اتریش و شوروی گذراند؛ وی در سال ۱۳۷۴ به دلیل بیماری قلبی در وین، پایتخت اتریش در سن ۶۹ سالگی بر اثر بیماری ذات الریه زندگی را بدرود گفت و در گورستان مرکزی وین (بخش هنرمندان) به خاک سپرده شد. ... مهره سرخ گاه شناساننده تبار کسی است، گاه زیب و زیور گیسوان یا دست و گردن و کلاه و بازو و بازوبند و یا چون اندوخته ای پشتوانه رفاه. اما و همچنین "مهره سرخ" می تواند گه گاه چون سپرده ای تعهدآور نمودار و نقش پرداز منش و کردار آدمی نیز باشد که به ویژه در چنین حالتی، فاجعه، سهل انگاری در سپردن و ستاندن این امانت گرانبهاست.
يکي از مباحث پيچيده و مبهم در کتابهاي تاريخ ادبيات ايران، سرآغاز و چگونگي شکلگيري سبک هندي است. مطالعه نظر محققاني که به اين مساله پرداختهاند از فراواني ديدگاههاي ارايه شده حکايت دارد. برخي محققان اين سبک را نتيجه ناگزير سير طبيعي شعر فارسي دانسته، برخي ديگر اين سبک را در ارتباط با عواملي اجتماعي و محيط شکلگيري آن بررسي کردهاند. در اين ميان، پژوهشگراني هم هستند که ريشه اين سبک را نه در ارتباط با عوامل اجتماعي يا محيط شکلگيري بلکه در شعر شاعران گذشته جستجو کردهاند. اين دسته از محققان غالبا از شاعراني چون خاقاني، حافظ، وحشي بافقي و ... به عنوان پايهگذار اين سبک نام بردهاند؛ اما نکته حايز اهميت قبول عام نيافتن چنين پژوهشهايي است. واقعيت اين است که سبکي به گستردگي سبک هندي را نميتوان و نبايد نشات گرفته از شعر يک شاعر دانست، بلکه بايد از ميزان و چگونگي تاثيرگذاري اين شاعران بر اين سبک سخن گفت و اين امر نيز تنها به واسطه استفاده از روشي تازه، يعني تحليل محتوا انجامشدني است. در اين مقاله نيز کوشيده شده است تا با تحليل محتواي شعر چهار شاعر پيشگام سبک هندي يعني خاقاني، حافظ، وحشي بافقي و بابا فغاني ميزان و چگونگي تاثيرگذاري آنان بر شکلگيري سبک هندي نشان داده شود.
انديشه وجودي )اگزيستانسياليسم) يکي از چندين انديشه فلسفي بود که در قرن اخير بر مباحث نقد ادبي تاثير گذاشت و شالوده شکلگيري نظريههاي ادبي شد. سارتر مهمترين مانيفست ادبيات متعهد قرن، «ادبيات چيست؟» را نوشت و تفکر فلسفي هايدگر، جريان هرمنوتيک را در مسيري جديد هدايت کرد که در آن، متن برخلاف هرمنوتيک سنتي، معناي قطعي خود را از دست ميداد. نکته قابل توجه، ديدگاههاي کاملا متفاوت و گاه متضادي بود که اين دو فيلسوف هم مسلک وجودي داشتند. ريشه اين تفاوت در ديدگاه را گذشته از علاقه سارتر به مارکسيسم، بايد در انديشه دکارتي وي و فلسفه ضد دکارتي هايدگر جستجو کرد. در اين مقاله پس از اشاره به زمينههايي که سبب شد از درون يک انديشه فلسفي دو نظريه ادبي متفاوت به وجود آيد، ابتدا به بررسي جايگاه دو فيلسوف و نظريهپرداز اصلي اين مکتب، يعني هايدگر و سارتر در جريانهاي ادبي معاصر پرداخته ميشود. در ادامه نيز از چگونگي تاثيرگذاري و بازتاب اين نظريهها بر آراي نويسندگان، شاعران و نظريهپردازان ايراني کساني چون آل احمد، شريعتي، خانلري و داريوش آشوري سخن به ميان خواهد آمد.