خلاصهالمناقب، خلاصه مناقبالعارفینِ شمسالدین احمد افلاکی است که احمد بن محمود ملقّب به معینالفقرا (صاحب تاریخ ملازاده در ذکر مزارات بخارا) مرید جلالالدین ابوالفتح محمدبن محمدبن محمود الحافظ البخاری (خواجه محمد پارسا) از این کتاب فراهم آورده است. ارزش این متن به مطالب افزودهای است که گردآورنده برای نخستین بار از اقوال مولانا جلالالدین محمد به کتاب علاوه کرده؛ ضمناً حکایتهای مهم و زیبایی را نیز انتخاب نموده است. در این مقال پس از معرفی متن و سابقه آن، به شناساندن احمدبن محمود و مرداش و عصر زندگی ایشان و سپس برای اولین بار به تصحیح بخشی پرداخته شده که معینالفقرا از سخنان مولانا به متن افزوده است.
این کتاب دربرگیرنده منتخبی است از بهترین غزلها و رباعیهای حضرت مولانا به همراه ترجمه و تفسیر برخی کلمات و اصطلاحات تصوف اسلامی که با نسخه دیوان کبیر مصحح شادروان فروزانفر مقابله و تکمیل شده است. در مقدمه مفصل کتاب درباره مولانا و شمس و حیات مولانا مطالبی ارائه شده است.
این کتاب در سه بخش به بررسی جبر و اختیار در آثار شاعران پرداخته است. ابتدا در بخش اول به بررسی مسئله جبر و اختیار در شاعران قبل از مولوی از قبیل فردوسی، ناصرخسرو، خیام، انوری و سعدی پرداخته شده، در بخش دوم در اشعار مولوی این بحث صورت گرفته و در بخش سوم در اشعار شاعران بعد از مولوی از قبیل شیخ محمود شبستری، ابن یمین و حافظ این تحقیق انجام شده است.
یکی از مفیدترین و مفصلترین تذکرههای شعرای فارسی گو، خلاصهالاشعار و زبده الافکار اثر میرتقیالدین محمد بن علی حسینی کاشانی (زنده در 1016ق) متخلص به «ذکری» و مشهور به «میرتذکره» از شاعران و نویسندگان بنام عصر صوفی است. تقی کاشی از شاگردان محتشم کاشانی بود و طبق وصیت او دیوان محتشم را نیز گردآورد. تقی کاشی تألیف خلاصهالاشعار را احتمالاً در حدود سال 975 ق آغاز کرده و پس از افزودنها و تجدید نظرهای متعدد، صورت نهایی کتاب را در سال 1016 ق به نام ابراهیم عادلشاه ثانی سلطان بیجاپور مصدر گردانیده است. این کتاب هم از حیث شرح احوال شاعران و هم به سبب آوردن نمونههای مفصلی از اشعار ایشان اهمیت فراوان دارد. خلاصهالاشعار گاه اطلاعات مهم و منحصری درباره بعضی شاعران در اختیار مینهد و گاه منبع یگانهای برای اشعار برخی شعرا محسوب میشود؛ یعنی اشعار نسبتاً مفصلی از برخی شعرای گمنام در اختیار محققان میگذارد که در جای دیگری یافت نمیشود. زیرا تقی کاشی از نسخههای خطی دواوینی استفاده کرده که برخی از آنها در روزگاران بعد از میان رفتهاند.
نظریه تاریخ ادبی هرمنوتیکی به جای سرگذشت مؤلف و متن، «تاریخ خوانندگان متن» یا «تاریخ ادبیات مخاطبان» را پیشنهاد میدهد. از این دیدگاه، عیار ادبیت یک متن مثلاً دیوان حافظ بر اساس میزان سرزندگی، پویایی و قابلیت مکالمهاش با نسلهای روزگاران مختلف سنجیده میشود. پس مورخ ادبی، باید «تاریخ تأثیر» حافظ در مخاطبان پس از خود را بهنگارش درآورد. او با این کار در حقیقت تاریخ «حیات دیوان حافظ» و «تاریخ معانی شعر حافظ» یعنی سرگذشت یک متن پس از تولد، و حرکت آن در تاریخ را مینویسد. این مقاله از رهگذر بازشناسی خوانندگان حافظ در سده نهم به بررسی پژواک صدای این شاعر در حدود یک سده پس از مرگ وی میپردازد و بر اساس اطلاعات بهدست آمده از منابع سدههای هشتم و نهم، خوانندگان را بر مبنای نوع خوانشی که از کلام حافظ دارند ردهبندی میکند. همچنین پایگاه اجتماعی حافظ را بر اساس اطلاعات زندگینامهای و نیز القاب و عناوینی که به حافظ میدهند نشان میدهد و در نهایت سیر تطوّر موقعیت و معنای شعر حافظ را از سادگی به پیچیدگی و از گفتمان ادبی به درون گفتمان قدسی بهتصویر میکشد.