سالها پیش در مقالهای با عنوان «تاراج یا امانت» کتابخانههای ایران را به اعتبار بانیان و متولیان آنها به چهار دسته تقسیم کردم: 1. کتابخانههای پادشاهان و سلاطین؛ 2. کتابخانههای شاهزادگان و وزرا و رجال؛ 3. کتابخانههای علما و دانشمندان به ویژه فقها؛ 4. کتابخانههای مدارس، مساجد، بقاع متبرکه و مزارات. در آن نوشته، سرگذشت کتابخانهای از دسته چهارم رقم زده شد که چگونه «ذخایر کتابخانه شیخ صفی» الدین اردبیلی که در زمان حیات شیخ و با اهدای کتاب از طرف مریدان او تآسیس شده بود، به باد غارت رفت و جز نامی از آن باقی نماند و آن مجموعه ارزنده در یک جنگ ویرانگر همچون شهرهای مناطق شمال غربی ایران نصیب دولت روسیه تزاری شد.
شادروان دکتر مهدی بیانی که سالها مدیر کل کتابخانه ملی بودند برای متمرکز نمودن کتب ذی قیمت در کتابخانه ملی با وجود مشکلات زیاد اقداماتی به عمل آوردند و موفق شدند در تاریخ 7/4/1317 در حدود 592/11 جلد کتاب نفیس خطی و چاپی که قسمتی از آنها بی نظیر و منحصر به فرد بود از کتابخانه سلطنتی به کتابخانه ملی منتقل نمایند. در سال 1335 که اداره کتابخانه سلطنتی به عهده آن شادروان محول گردید در ضمن کار از انتقال کتابها نادم بودند و برای ترتیب و تنظیم کتابهای موجود در کتابخانه سلطنتی مترصد گشتند که فهرست جامعی تنظیم نمایند لذا از سال 1335 تا سال 1346 که سال فوت ایشان بود تعدادی کتاب را با سلیقه خودو با کمک دسته فردها و یادداشتهایی که از گذشتگان در کتابخانه سلطنتی بجای مانده بود استفاده کرده و فهرستی تهیه نمودند. متاسفانه دست اجل مهلت نداد که پژوهش و کار خود را باتمام برسانند و با مرحق آن استاد ارجمند که در خوشنویسی استادی ماهرو در شناسایی خطوط مختلف و کتاب تبحر کاملی داشتند به حیات جاودانی پیوستند و در نتیجه فهرست تهیه شده ناتمام ماند ...
این کتاب ابعاد مختلف یک نهاد فرهنگی و اجتماعی ـ دولتی را در دوران حکومت رضاشاه بررسی کرده، عملکرد آن را در چارچوب ساخت دولت افتدارگرا تبیین مینماید. این بررسی با تکیه بر اسناد رسمی باقیمانده درباره «سازمان پرورش افکار»، اهداف، ساختار و چگونگی عملکرد آن صورت گرفته است. با توجه به اسناد موجود، سازمان پرورش افکار با هدف نهادینهکردن ساختار سیاسی اقتدارگرای رضاشاهی تأسیس گردید؛ بنابراین در این راستا با دایرکردن کمیسیونهای مختلف و بسیج امکانات وزارتخانههای گوناگون به فعالیت میپرداخت.