در این مقاله، رمان رازهای سرزمین من، از حیث نحوهی بازنمایی شخصیت زنان بررسی کردهایم. از روشهای انتقادی تحلیل گفتمان برای بررسی متن و نیز از نظریات سیمون دوبووار در باب جنسیت برای تبیین یافتهها استفاده کردهایم. تحلیل رمان به این روش نشان میدهد یکی از ویژگیهای مهم نحوه خاص تصویر زنان در این رمان، تغییر در جفت تقابلی زنانه است؛ به این معنا که دوگانه اثیری/ لکاته که هدایت آن را پررنگ کرده، در اینجا به دوگانه مادر انقلابی/ «نشمه سلطنتی» بدل شده است؛ ویژگی دیگری، پررنگ کردن نقش سیاسی زنان در انقلاب، تأکید بر اهمیت حضور زنان و نیز اقتدار و روشنبینی و آزاداندیشی سیاسی آنهاست. در اینجا ایدئولوژی نهفته در متن، مسئله زنان و ارزشداوریها و پیشفرضهای رایج درباره آنها را بدل به مسئلهای سیاسی و طبقاتی بدل کرده و بر خوانش نویسنده از تاریخ (موضوع اصلی رمان) اثر گذاشته است. استعاره سرزمین به مثابه مادر، به شکل ذهنیتی اسطورهای بر متن حاکم است.
دیدگاه (ایدئولوژی) مردم و یا هر کشوری را باید در خون و سرشت مردمش جستجو کرد که می توان گفت: "دیدگاه فرمان سرشتی است" این فرمانها اگرچه گاه شدنی است که از سوی یک تن و یا گروهی انگشت شمار بازتاب شود باید پذیرفت که گرفته شده از فرمانهای سرشتی گروهی بیشترین و یا نزدیک به همه مردم می باشد. باید پذیرفت که در رهگذر زندگی هر مردمی، نخست تکدانگانی از آن مردم راه شناسایی پیش گرفته به شناختی راستین رسیده یا می رسند آنگاه شناخت راستین خود را که با بهره گیری از ویژگی های فرهنگ خود دست آورده اند پاسداری می کنند و سپس به رای همگانی می گذارند. اگر همگان پذیرایش شدند که راه زندگی و جاویدی پیش می گیرد وگرنه گاه در نخستین گام راه مرگ و نیستی می پیماید و از میان می رود...
در این کتاب کوشیده شده تا اندیشه، آراء و افکار رضا براهنی نقد و بررسی شود. رضا براهنی به دلیل داشتن عقاید تند مارکسیستی و فعالیت گستردهاش در داستاننویسی در این کتاب مورد بررسی قرار گرفته است. کتاب شامل دو فصل است. در فصل اول عقاید و افکار براهنی مورد نقد و بررسی قرار گرفته و در فصل دوم تجلی این عقاید در قالب رمانی بلند نشان داده شده است.
تحليل فمينيستي انتقادي گفتمان يکي از شاخههاي تحليل گفتمان است که وجه مميزه آن تمرکزش بر کشف و آشکارسازي روابط نابرابر قدرت جاري ميان زنان و مردان در مناسبات و نظمهاي اجتماعي است. مقاله حاضر پيشنهاد ميکند که نظريه سيمون دو بووار در کتاب جنس دوم در باب چگونگي شکلگيري هويت جنسيتي و سوژه مونث، زمينه نظري مناسبي براي تلفيق ميان فمينيسم و تحليل گفتمان فراهم ميسازد. جنس دوم به رغم تقدم زماني چشمگيري که بر مطالعات گفتماني دارد، از بسياري جهات سازگاري قابل توجهي با مفروضات فلسفي (معرفتشناختي، هستيشناختي) غالب رويکردهاي تحليل انتقادي گفتمان دارد. در اين پژوهش، جنس دوم از حيث ديد انتقادي، مفهومسازي از قدرت و ايدئولوژي، نسبت آن با برساختگرايي اجتماعي، نگاه انتقادي به دانش پذيرفته شده، ارزيابي تحول تاريخي و نقش نهادها و نظمهاي گفتماني در شکلگيري سوژه بررسي شده است.
تحليل انتقادي گفتمان، شاخهاي از مطالعات زبانشناختي است که به مفاهيمی همچون قدرت، سلطه و ايدئولوژي میپردازد. در اين مقاله با استفاده از رهيافتهاي اين رشته، روابط ميان عاملان قدرت و نيز دگرديسي شکل اعمال قدرت در رمان شازده احتجاب بررسي میشود. به اين منظور، تمهيدات هنري و داستاني متن به دقت بررسي شده، اثر هنري به عنوان محصولي گفتماني در بافت تاريخياش تحليل شده است. توجه به وقايع و شخصيتهاي دوره تاريخياي که رمان روايتگر آن است، همچنين در نظر گرفتن بافت اجتماعي سياسي خلق اثر، نشان میدهد که تقابل نيروي انديشهورزي روشنفکرانه با قدرت تماميت طلب حاکم، مؤلف را به سمت گزينش معنادار وقايع تاريخي برده است. گلشيري، تحت تأثير گفتمان روشنفکري زمان خود، در اين رمان با نشان دادن قدرت و خشونت منجر به انقراض در خاندان قاجار، ميان داستان خود و شرايط اجتماعي- سياسي حکومت پهلوي دست به نوعي معادلسازي زده است.