تحليل فمينيستي انتقادي گفتمان يکي از شاخههاي تحليل گفتمان است که وجه مميزه آن تمرکزش بر کشف و آشکارسازي روابط نابرابر قدرت جاري ميان زنان و مردان در مناسبات و نظمهاي اجتماعي است. مقاله حاضر پيشنهاد ميکند که نظريه سيمون دو بووار در کتاب جنس دوم در باب چگونگي شکلگيري هويت جنسيتي و سوژه مونث، زمينه نظري مناسبي براي تلفيق ميان فمينيسم و تحليل گفتمان فراهم ميسازد. جنس دوم به رغم تقدم زماني چشمگيري که بر مطالعات گفتماني دارد، از بسياري جهات سازگاري قابل توجهي با مفروضات فلسفي (معرفتشناختي، هستيشناختي) غالب رويکردهاي تحليل انتقادي گفتمان دارد. در اين پژوهش، جنس دوم از حيث ديد انتقادي، مفهومسازي از قدرت و ايدئولوژي، نسبت آن با برساختگرايي اجتماعي، نگاه انتقادي به دانش پذيرفته شده، ارزيابي تحول تاريخي و نقش نهادها و نظمهاي گفتماني در شکلگيري سوژه بررسي شده است.
در بازنگری جنسیت گرایانهای به تاریخ و ادبیات فارسی، تصویری محو و کمرنگ از حضور زنان دیده میشود که هر چه به زمانه ما نزدیکتر میشود، این تصویر روشنتر و شفافتر میگردد. تاریخ سیاسی، اقتصادی، اجتماعی ایران را با تعداد بسیار اندک میتوان گفت بیحضور زن، به صورت تکجنسی و مردمدارانه باید پذیرفت و همان گونه بررسی کرد اما موقعیت زن در ادبیات به نوعی دیگر است. اگر چه حضور زن در تاریخ ادبیات فارسی، حضوری نه در اوج بوده است اما زن، پیوندی ژرف با شعر فارسی دارد. چه آنجا که در نقش معشوقه و ساقی ظاهر میشود، چه آنجا که نخستین کلام آهنگین را به گوش فرزندی میخواند. نقش این همراهی بر تار و پود شعر فارسی به صورتهای گوناگون باقی مانده است.
در دو مقاله گذشته راجع به دو شاعر معاصر و بررسی اندیشههای آنها از دیدگاه فمینیستی مطالبی ذکر شد. در این قسمت به بررسی دیدگاههای فمینیستی خانم طاهره صفارزاده شاعر مطرح و صاحب سبک معاصر میپردازیم. او شعر معاصر را نه با غنا و ظرافت فروغ بلکه با عدول حسابگرانه از ظرافتهای کلامی، شورطلبی را به صورتی از شعر در میآمیزد که خود نرمی صورت متعارف با بیصورتی است. صفارزاده از جمله شاعرانی است که ظرفیتهای بیانی شعر فروغ را در مییابد اما ادا و دلفریبی شعر فروغ در کار صفارزاده جایش را به عفاف کلمات و ترکیبات میدهد. بدعت صفارزاده نوآوری در جهان شعر است.
در این مقاله، رمان رازهای سرزمین من، از حیث نحوهی بازنمایی شخصیت زنان بررسی کردهایم. از روشهای انتقادی تحلیل گفتمان برای بررسی متن و نیز از نظریات سیمون دوبووار در باب جنسیت برای تبیین یافتهها استفاده کردهایم. تحلیل رمان به این روش نشان میدهد یکی از ویژگیهای مهم نحوه خاص تصویر زنان در این رمان، تغییر در جفت تقابلی زنانه است؛ به این معنا که دوگانه اثیری/ لکاته که هدایت آن را پررنگ کرده، در اینجا به دوگانه مادر انقلابی/ «نشمه سلطنتی» بدل شده است؛ ویژگی دیگری، پررنگ کردن نقش سیاسی زنان در انقلاب، تأکید بر اهمیت حضور زنان و نیز اقتدار و روشنبینی و آزاداندیشی سیاسی آنهاست. در اینجا ایدئولوژی نهفته در متن، مسئله زنان و ارزشداوریها و پیشفرضهای رایج درباره آنها را بدل به مسئلهای سیاسی و طبقاتی بدل کرده و بر خوانش نویسنده از تاریخ (موضوع اصلی رمان) اثر گذاشته است. استعاره سرزمین به مثابه مادر، به شکل ذهنیتی اسطورهای بر متن حاکم است.
تحليل انتقادي گفتمان، شاخهاي از مطالعات زبانشناختي است که به مفاهيمی همچون قدرت، سلطه و ايدئولوژي میپردازد. در اين مقاله با استفاده از رهيافتهاي اين رشته، روابط ميان عاملان قدرت و نيز دگرديسي شکل اعمال قدرت در رمان شازده احتجاب بررسي میشود. به اين منظور، تمهيدات هنري و داستاني متن به دقت بررسي شده، اثر هنري به عنوان محصولي گفتماني در بافت تاريخياش تحليل شده است. توجه به وقايع و شخصيتهاي دوره تاريخياي که رمان روايتگر آن است، همچنين در نظر گرفتن بافت اجتماعي سياسي خلق اثر، نشان میدهد که تقابل نيروي انديشهورزي روشنفکرانه با قدرت تماميت طلب حاکم، مؤلف را به سمت گزينش معنادار وقايع تاريخي برده است. گلشيري، تحت تأثير گفتمان روشنفکري زمان خود، در اين رمان با نشان دادن قدرت و خشونت منجر به انقراض در خاندان قاجار، ميان داستان خود و شرايط اجتماعي- سياسي حکومت پهلوي دست به نوعي معادلسازي زده است.