کندوکاوی اجمالی و گذرا بر مقوله «تقلید» برخی داستان نویسان کم و بیش فراموش شده چند دهه گذشته از کار و سیاق نویسندگی ارنست همینگوی، شاید به درک و شناخت پارهای از ناکامیها و گمگشتگیهای نظری و علمی در حوزه ادبیات داستانی معاصر ایران یاری رساند. پیشاپیش بهتر است این مهم را در یاد داشته باشیم که ساختار ادبی داستانها، زبان شفاف، لحن سرد کلام موجز و نثر پالایش یافته همینگوی از واژهها و عبارتهای شاعرانه و احساساتی، همراه و همخوان با گونهای نگرش شبه فلسفی اپیکوری لذتطلبانه در حیطه پوچانگاری، به نوبه خود حاصل تقلایی ناگزیر بوده است.
مجلد چهارم مجموعه هفتاد سخن با نام شیوه های نو در ادبیات جهان، سراسر به داستاننویسی و نوپردازی در شعر معاصر اروپا و آمریکا و آسیا اختصاص دارد و در آن مکاتب ادبی قرن بیستم، اعم از فوتوریسم، سورآلیسم، دادائیسم، کوبیسم و عموما مدرنیسم، تعریف و تشریح و بررسی شده است. دکتر خانلری که خود از نادره های روزگار ما در نقد علمی و یکی از مطرح ترین مکتبشناسان چند دهه اخیر است، در این مجلد که مشتمل است بر 3 بخش، با ده ها گفتار و نمونههای فراوان از داستانهای کوتاه و شعرهای معاصر فرانسه، شوروی (بخش اروپایی و بخش آسیایی) انگلستان، آمریکا، آلمان، اتریش، اسپانیا، پرتقال، ایتالیا، یونان، اروپای شرقی، هند، چین، ژاپن و خاور دور الگویی ارایه کرده است برای همه کسانی که سالک و مشتاق این راهند
ملتی که زنده است به گذشتۀ خودنیز وابستگی دارد زیرا که زندگی ، امری ناگهانی نیست . اگر زنده باشیم تاریخ ما زنده است ، افتخارات گذشتۀ ما باقیست ، آداب و رسوم و رنگ خاص ملی ما برجاست .این ها همه لازمۀ زندگی و دوام و بقای ما می باشد و اما زندگی توجه به گذسته نیست بلکه حرکت به سوی آینده است .کسانی که نیروی زندگی را از دست داده اند از تازه و نو بیمی دارند . زیرا که «نو» ناشناس است و طبع آدمی ازناشناس هراس دارد . با مجهول روبرو شدن و درآویختن ، دلیری می خواهد و دلیری نشانۀ زندگی است . از آیندۀ ناشناس رو بر تافتن و به گذشتۀ آشنا پناه بردن آسان و اطمینان بخش است ؛ اما نتیجۀ آن بر جای ماندن و از رهروان دورافتادن است. امروزدر هر گوشۀ آسیا و بلکه جهان نشانی و یادگاری از فرهنگ ایرانی می توان یافت .این نفوذ معنوی به زور سرنیزه انجام نگرفته است . در روزگاری که از هند و سِند و چین تا قسطنطنیه باج گزار فرهنگ ایران بودند اغلب وضع سیاسی و اقتصادی این کشور چندان خوب نبود : یا ملوک طوایف هر یک بر قسمتی از ایران فرمان می راندند و یا کشورگشایان بیگانه بر تمامی آن استیلا داشتند . تشکیلاتی برای ترویج و تبلیغ فرهنگ ملی نبود و وسایلی هم برای این کار وجود نداشت . همان یک چیز بود : نیروی معنوی ملت و برتری فرهنگ ایران . در آن روزگار ادبیات رکن اصلی فرهنگ بود و شعر مهمترین قسمت ادبیات به شمار می رفت . پس شعر اساس فرهنگ بود و ایران عالی ترین نمونه آن را داشت .امروزهیچ یک از احوال ، برآن قرار نمانده است . علم پیشرفت بسیار کرده و در فرهنگ جهان مقامی بزرگ یافته است . ادبیات به حسب تغییر وضع اجتماع ، انواع دیگر یافته که اگر نگوییم کامل تر از شعر است بی شک باید گفت که وسیع تر و رایج تر و نافذتر است .پس آن چه موجب بسط و نفوذ فرهنگ ایران بود ، آنچه در عین ناتوانی ما را تواناترین ملت مشرق می ساخت ، و آنچه دوام و بقای ما را در معرکۀ حوادث و مصائب ضمانت می کرد امروز دیگر قدرت خود را از دست داده است . شاید ادراک این حقیقت تلخ و دردناک باشد . اما حقیقت است و باید دریافت و چاره کرد و این بهتر از آن است که لجاج بورزیم و آشکاری را ندیده بگیریم . اگر می بینیم که روزی بیگانگان به زبان فارسی مباهات می کردند و امروز ایرانیان از آندوری می جویند علت آن را جز این نباید دانست که فرهنگ ملی ما از زمان واپس مانده و آن نیروی عظیم و جاذب را از دست داده است . چه باید کرد ؟ باید بکوشیم که فرهنگی نو و زنده ، متناسب با احتیاجات زمان ، و لایق برابری با فرهنگ ملت های دیگر ایجاد کنیم .این کار عظیم و دشوار است . اما آن که می خواهد زنده بماند باید با دشواری ها در آویزد . دشواری برای زندگان مایۀ نومیدی نیست . نومید مردگانند : مردۀ بی جان و مردۀ روان جلد نخست این کتاب با نام ویژه شعر و هنر منتشر شده است.
موضوع اين مقاله ارايه تبييني جامع از هندسه و رمزهاي هندسي و نسبت آنها با معارف باطني و روحاني؛ بويژه اصل «توحيد» در فرهنگ و هنر اسلامي است. اين مقاله به سه مبحث مرتبط به هم ميپردازد. ابتدا هندسه و نسبت آن با تناظر ميان عوالم سه گانه هستي «عالم عقول، عالم خيال مطلق، عالم ماده» مورد بررسي قرار ميگيرد. در آرا بدست آمده از فيثاغوريان، افلاطون، ابن سينا، ابوريحان بيروني و رنه گنون، هندسه با زباني فلسفي به توصيف قلمرو مابعد الطبيعي و حيات كيهاني افلاك ميپردازد و با ارايه معارف باطني روح را به سوي هستي راستين هدايت ميسازد. در آرا اخوان الصفا، هندسه به دو مقوله محسوس و معقول تقسيم و هر دو بابي براي درك گوهر حكمت و جوهر نفس تلقي ميگردند. بخش دوم به جايگاه هندسه نظام هستي در ايجاد نظم و وحدت اجزا عالم ميپردازد. در اين بخش انتظام و تناسب كيهان، جلوه رمزي عدالت خداوند در نسبت با استحقاق ذاتي و به عبارتي «قدر» هر چيز تعبير ميگردد. بخش سوم به نسبت ميان هندسه با معارف توحيدي و نيز برخي مصاديق رمزهاي هندسي اختصاص يافته است. حضور ساختار هندسي در شيوه تجريدي تزئينات هندسي، اسليمي، ختايي يا اشكال و احجام معماري برگرفته از اصل مقدس توحيد است. جوهر توحيد در ساحت تخيل بصري در صور بلورين هندسي تبلور مييابد و جوهر هنر اسلامي را پديد میآورد. در انتهاي اين بخش به مصاديق مهمترين رمزهاي هندسي:نقطه، مثلث، دايره و مربع پرداخته ميشود.