شروه را باید از گونههای شگفت قالبهای هنری در قلمرو شعر و موسیقی بومی ایران به شمار آورد؛ گونهای که از آن بسیار سخن رفته اما هم چنان مرموز و کمشناخته باقی مانده است، در مکتبهای شعر و موسیقی جای تثبیت شدهای نیافته است. نامش در چند حوزه جغرافیایی بر زبانهاست، با این همه، زادگاه و خاستگاهش چندان روشن نیست، آفریننده و پایه گزارش را کسی نمیشناسد، از معیارها و ضابطههایش تعریف درستی داده نشده، کاربردهایش متفاوت و گاه متناقض است. از پژوهشگران، هر کس از ظن خود یارش شده، اما از کنه اسرارش گویا چیزه در نیافته است. صاحب این قلم تا لحظه نگارش این سطور، پانزده نام از آن یافته است که در آنها، شروه از منظر حروف و صورت به نمایش گذاشته شده است. این نامها غیر از نامهای استعاری و کنایی شروه، مثل «فایزخوانی» یا «حاجیانی» یا «شنبهای» است. این نوشته نیز اگر نتوانسته باشد پاسخ ابهامات یاد شده را روشنتر از دیگران بیابد، اما کوشیده است تا با چهرههای متفاوت و کاربردهای متنوع و درونههای آن در جای جای سرزمینمان نزدیک شود.
این کتاب شامل بیش از هزاردوبیتی (ترانه) بومی گیلان با ترجمه روان و آوانویسی لاتین همراه با مقدمهای محققانه و سودمند است. در بخش دوبیتیها نخست به بررسی ویژگیهای آن از جمله وزن، قافیه، ردیف، ساختار لفظی و معنوی، مضامین، زیباشناسی و بیان و بدیع پرداخته شده و آنگاه ترانهها به ترتیب الفبا بر اساس آخرین حرف مصراع اول درج شده و تعداد دوبیتیها هزارتاست. در پایان نیز واژهنامهای شامل واژههای اصیل این دفتر با معنی فارسی و آوانویسی تدوین شده است.
این کتاب برگرفته از دو کتاب انگلیسی است: 1. کتاب «تاریخ ادبیات فارسی از صدر اسلام تا به امروز» با ویراستاری جرج موریسن. مؤلفان کتاب جرج موریسن، جولیان بالدیک و محمدرضا شفیعی کدکنی میباشند که موریسن ادبیات ایران از صدر اسلام تا دوره جامی با شیوهای محققانه و به گونه درسنامهای مراحل مختلف نظم و نثر فارسی را بررسی کرده است. بالدویک دو مقوله از این کتاب را البته تا سده نهم در شمول پژوهش خود قرار داده: یکی آثار منثور و دیگری آثار منظوم صوفیانه فارسی. بخش نهایی این کتاب یعنی ادبیات ایران از جامی تا امروز را دکتر شفیعی کدکنی نوشته است. 2. بخشهای دیگر این کتاب، یعنی سه بخش ادبیات عامیانه و ادبیات علمی و دانشورانه ایران و ادبیات ایران در شبه قاره هند برگرفته از کتاب مفصل «تاریخ ادبیات ایران» با ویراستاری یان ریپکاست که ترجمهناشده باقی مانده بود.
در میان شاعران و نویسندگان و محققان معاصر چندتن را به تعبیری باید نسل دوم از کسانی که در رده پیشگامان رویکرد به فرهنگ مردم قرار گرفتهاند، به حساب آورد. این افراد، نه به گونهای از سر تفنن؛ که بخش مهمی از کوششهای فرهنگی خود را به مقولات فرهنگ مردم اختصاص دادند و کارکردهایشان تاثیری فعال و پویا در گرایش جمع کثیری از اهل قلم به فرهنگ عامه ایران را در پی داشت. این رویکرد، فرهنگ عامه را که با همه پویایی و آفرینندگی درونیاش، به سبب نگاه و تلقی تاریخی برخی از استادان ادب و هنر رسمی، از وضعیتی انفعالی، از میدان ادب و هنر رانده شده بود، در گستره چشمگیری بازشناسی کرد و نگاهها را به تشخص و ارزش ویژه و والای آن برگرداند. از آن پس بود که فرایند گردآوری، تنظیم، پژوهش و عرصه آفرینشهای عامه ـ اگر چه نه در سطح و مقدار کمی قابل مقایسه با کشورهای اروپایی و حتی کشورهای همسایه ـ رشد کمی و کیفی خود را آغاز کرد و به تدریج در آوردههای هنر رسمی ـ هنر زمانه ـ سهم و نقش برعهده گرفت و دیگر وارد کردن واژهها، اصطلاحها، زبانزدها، باورهای عامه و قالبهای منظوم، حرکتی نه تنها قابل نکوهش به شمار نیامد، بلکه به مثابه ارزش هنری تلقی و مقبول افتاد.
ایرانی به شعر خوگرفته و ویژگی وزن، او را ترغیب به حفظ اشعار میکند. اگر شعر فقط برای ذهنهای سریع الانتقال و پرورده سروده شود یعنی شاعر صرفاً روی سخن خود را متوجه قشر تحصیل کرده و آکادمیک کند یعنی قشری که ظاهراً میداند که شاعر چه میکند، مطمئناً به همان نسبت هم طافداران و حافظان شعر او محدود خواهند شد (گو اینکه همان قشر به ظاهر دریافت کننده شعر بیمعیار نیز بعید به نظر میرسد که آن را حفظ کند). اصولاً مهمترین ویژگی اشعاری که از خلال قرون عبور کرده و هنوز در این دنیای ماشینی و دنیای سرعت بر دلها حکومت میکنند، ویژگی «غیرطبقاتی» بودن آنهاست. میراثدار باید با میراثگذار رابطه خوبی داشته باشد والا میراثدار اصیلی نمیتواند باشد.