هنگامیکه دانش ادبیات تطبیقی، مرزهای اروپا را درنوردید و به سرزمین¬های عربی راه یافت، موضعگیری¬های متفاوت و بعضاً متناقضی از سوی ناقدان عرب در برابر آن مطرح شد؛ برخی با استقبال از ادبیات تطبیقی، آن را روزنه¬ای برای تقویت فرهنگ و ادبیات ملی و ابزاری برای گفتوگو، دوستی، فهمیدن و شناخت دیگران و... دانسته و گروهی دیگر با نگاه تردید و اتهام به آن نگریسته و بر این باورند که «اروپامحوریِ» مکتب¬های ادبیات تطبیقی و پیوند آن با «ناسیونالیسم» و «امپریالیسم» غرب، کوششی برای غربینمودن اندیشه¬های عربی ـ اسلامی و آغازی برای استعمار نوین (فرهنگی) از سوی اروپاییان است. این پژوهش نظری، بر آن است تا با بهره¬گیری از روش توصیفی ـ تحلیلی به مرور موشکافانه و تحلیل دیدگاههای انتقادی گروه دوم بپردازد. یافته اساسی آن نیز در این نکته است که این گروه ناقدان از زاویه هویت و فرهنگ به نقد و آسیب¬شناسی ادبیات تطبیقی پرداخته و بر این عقیده هستند که ادبیات تطبیقی دچار اروپامحوری و نژادپرستی فرهنگی است.
کسانی که در ادب فارسی از روی صدق و تانی و نه از سر هوی و تمنی، تاملی مستمر و بی وقفه به منظور کشف اصول و موازین حاکم بر ادب و فرهنگ ایران داشته اند، نیک می دانند که از جمله مظاهر توانایی شگفت آور سخن سرایان بزرگ و افسونگر فارسی زبان، آنست که با قدرت استفاده از قانون تجرید و تعمیم ذهن خلاق و آفرینشگر خویش، بخوبی توانسته اند با رویت مناظر در صحنه حیات و اندیشه در کار روزگار و ژرفکاوی در پدیده های گیتی و ترکیب آن ها با یادها و خاطره ها و خوانده ها و شنیده ها و در یک کلام دانسته ها آمیزه ای از عبرت و حکمت پرداخته و با عرضه دستاوردهای تامل و تجربه در قالب سخنان منظوم و منثور خوانندگان آثار خویش را از چشمه سار زلال ذوق سلیم خود سیراب ساخته و قریحه جمال پرست آن ها را نوازش داده، آدمیان را از زادگان طبع جویای کمال خویش برخوردار و کامیاب گردانند...
فرهنگ و تمدن ایران چون خورشیدی تابان پرتو خرد اهورایی خود را در طول هزارههای متمادی، از زمانی که دنیا اولین گامهای خود را در راه زندگی اجتماعی برمیداشت و هنوز در تاریکی جهل و بیقانونی دستوپا میزد، سخاوتمندانه بر سراسر جهان گسترانیده است. این کتاب دربردارنده اهمیت و ارزش زبان و ادب فارسی است و شامل این مطالب میباشد: ادب و ادبیات، آشنایی با فرهنگ و تمدن ایران، فلسفه ایران باستان و زرتشت، زبان فارسی، فردوسی و شاهنامه، علم و تمدن در ایران باستان، و نقش ایرانیان در بنیانگذاری تمدن بزرگ اسلامی.
هر دانشی، بر اساس موضوع، مسئله، غایت و هدفی که دارد، نیازمند روشی ویژه در عرصه پژوهش است. این روش ویژه سبب میشود که پژوهشگر آسانتر و به شکل عملیتر به هدف پژوهش برسد. نگاهی گذرا به پژوهشهای ادبیات تطبیقی در ایران بیانگر این واقعیت است که ویژگی مشترک بیشتر آنها دور بودن از مبانی روشمند پژوهش در عرصه ادبیات تطبیقی است. از اینرو، ساختار و نتیجه بیشتر این پژوهشها نیز غیرعلمی، نادرست و مبهم است. بر اساس یافتههای این جستار، چالشهای اساسی روش پژوهش در حوزه مطالعات تطبیقی ادبیات عربی و فارسی عبارتانداز: عدمآشنایی با نظریههای جدید، نادیده گرفتن ماهیت بینارشتهای ادبیات تطبیقی، کلیگویی، سطحینگری و شتابزدگی، نامشخصبودن هدف پژوهش و وارد شدن افراد غیرمتخصص به عرصه پژوهش و نظریهپردازی در قلمرو ادبیات تطبیقی. از اینرو، بیان اهمیت نظریه و جایگاه روش تحقیق در پژوهشهای تطبیقی ادبیات عربی و فارسی و برشمردن چالش های آن هدف اساسی این پژوهش است.
متنبي و سنايي دو شعر بزرگ ادبيات عرب و ادبيات فارسي هستند که هر دو به حکمت و اندرز شهرت دارند. حکمت، در شعر اين دو شاعر از بسامد بالايي برخوردار است و يکي از مضمونهاي اصلي شعر آنها به شمار ميرود. يافته اساسي اين پژوهش آن است که فرهنگ اسلامي و آموزههاي آن و کتب ديني به ويژه قرآن و نهج البلاغه، حکمت ايران باستان و حکمت عربي کهن، الهامات شعري و فلسفه يونان از منابع حکمت در شعر اين دو شاعر به ويژه در شعر متنبي است. نگارندگان در اين گفتار بر اين باورند که سنايي به علت آگاهي گسترده از فرهنگ و ادبيات عرب، در برخي از مضمونهاي حکمتآميز از متنبي تاثير پذيرفته است. افزون بر اين، در برخي از مضمونهاي حکمتآميز اين دو، همگونيهايي وجود دارد که بيشتر از باب توارد خاطر و تجربههاي شعري هستند. همچنين برخي از اين حکمتها ريشه در فرهنگ ايراني، اسلامي و يوناني دارند. اين پژوهش بر آن است تا بر پايه مکتب فرانسوي ادبيات تطبيقي به بررسي همگونيها و ناهمگونيهاي مضامين حکمتآميز موجود در شعر اين دو شاعر و احيانا تاثيرپذيري سنايي از متنبي بپردازد.