يكي از انواع ادبي معروف و گسترده در زبان فارسي، ادبيات غنايي است. دوره كمال اشعار غنايي نيز در زبان فارسي از قرن چهارم آغاز گرديده است. در ادب پارسي در كنار قالب غزل، براي بيان مضامين غنايي و عاشقانه، استفاده از مثنويهاي عاشقانه نيز رواج دارد. اصولا داستانسرايي از انواعي است كه بسيار زود در شعر فارسي مورد توجه قرار گرفته است. عنصري در قرن پنجم چند داستان و از جمله «وامق و عذرا» را به نظم كشيد. عيوقي نيز داستان «ورقه و گلشاه» را به نظم در آورد و در همين قرن داستانهاي كهن ايراني «ويس و رامين» به شعر در آمد. در پايان قرن ششم هجري، نظم داستانها بويژه داستان بزمي و غنايي به وسيله نظامي گنجوي به حد اعلاي كمال رسيد. وي چند داستان معروف زمان خود را به نظم در آورد. در بين سرايندگان قصههاي بزمي و عاشقانه، هيچ شاعري بيشتر از نظامي توفيق قدرتنمايي نيافته است؛ هنر نماييهاي اين شاعر در ضمن داستانسرايي فراوان است و تاثيرگذاري او در تاريخ تحول اين هنر، وي را صاحب دستاورد پرباري در شعر غنايي كرده است، تا جايي كه اكثر سرايندگان منظومههاي عاشقانه، دانسته يا ندانسته، تحت تاثير سبك و شيوه داستانپردازي او قرار گرفتهاند. انتخاب الفاظ و تركيبات مناسب، ايجاد تركيبات خاص و تازه، ابداع مضامين نو و دل پسند، تصوير جزئيات، دقت در وصف، ايجاد مناظر بديع و طبيعي، به كارگيري صورخيال مطبوع و بهرهمندي از عاليترين تكنيكهاي داستانسرايي و ... از عوامل موفقيت بينظير او در اين عرصه است. بنابراين با توجه به درخشش دو منظومه «خسرو و شيرين» و «ليلي و مجنون » نظامي در ادب فارسي نگارنده كوشيده است، ضمن پرداختن به اهميت و نقش نظامي در تاريخ داستانسرايي ادب فارسي و پس از ارايه تلخيص و چهارچوب كلي اين دو داستان، آن دو را به روش تطبيق و مقايسه مورد بررسي قرار دهد.
کعبه جان که از دیدگاه نقد ادبی به تحلیل مخزن الاسرار نظامی پرداخته نخستین گام در راه چنین پژوهش گسترده دامن و نخستین دفتر از مجموعه ای است که به یاری خداوند با عنوان نقد ادب فارسی انتشار خواهد یافت. اگرچه هر نقدی با ضریبی از تعصب و جانبداری همراه است، اما نگارنده کوشیده است تا دلبستگی های او به "داستانسرای بزرگ گنجه" او را از حقیقت جویی و نقد راستین باز ندارد و بدون شک نقد راستین آثار بزرگان ادب (یعنی اشاره به هر جنبه استواری و زیبایی و کاستیهای احتمالی آن آثار) چیزی از عظمت نام و مقام صاحبان آثار نخواهد کاست، عظمتی که گذشت اعصار و قرون مهر تایید بر آن زده است.
اين اثر كه براى نخستينبار در سال 1370 خورشيدى منتشر شده است، مجموعه تحليلها و تفسيرهاى نويسنده پيرامون مناجاتهاى نظامى گنجوى است. نظامى در آغازِ برخى منظومههاى خود، به مناجات با حق تعالى پرداخته است. مىتوان گفت: تنها در يك مورد است كه هيچ فردى، حتى فيلسوف و شاعر و هنرمند، براى بيان مقاصد خود، دشوارى ندارد، و آن هم نيايش است. در نيايش، آدمى با خدايى روبروست كه به خوبى مىتواند مقاصد و نيتهاى خود را به خوبى بيان كند، و در عين حال، اين اطمينان را دارد كه مخاطب، مقاصد و نيتهاى او را درمىيابد. در نيايش، فرد هر چيزى را در دل بيان مىكند، و ميان خود و خداى خويش، هيچ حجابى نمىبيند. در نيايشهاى نظامى، انديشه و شخصيت نظامى آشكار مىشود. نحوة سخن گفتن او با خداوند، و مضمونهايى كه در توصيف حضرت حق به كار مىبَرَد، از جمله حكمتهاى عميقِ اين شاعرِ بزرگ است. در كتاب حاضر، محمدتقى جعفرى بر آن نبوده تا همة مطالب و مضامينِ عميقِ نظامى را از لابلاى اشعار او استخراج و تحليل كند، چرا كه بايد اثرى چند برابر اين كتاب مىنگاشت. او براى آن كه گوشهاى از انديشههاى عميق و الهىِ نظامى را نشان دهد، به تحليل بعضى از نيايشها بسنده كرده، و در لابلاى فصلهاى گوناگونِ اثرِ حاضر، مضامين و مفاهيم بسيار والايى از آن حكيم فرزانه بيان كرده است. رسالت شعر و شاعرى، اصولِ كلىِ حاكم بر مناجاتها، حكمت، عرفان و اخلاق، از جمله مباحثى است كه نويسنده به تحليل آنها پرداخته، و چنين مىتوان دريافت كه نظامى تنها يك شاعر نيست، بلكه جزو حكماى بزرگ به شمار مىرود. اين اثر، با وجود حجم اندك آن، نكات مهمى را در شناختِ تفكرِ نظامى بيان مىكند كه براى دانشپژوهان ارزش بسيارى دارد.
فرهنگ و زبان و ادبيات دو قوم ايراني و هندي چنان با هم درآميخته است كه گويي پيكره فرهنگي يگانهاي را تشكيل دادهاند. وجود شخصيتهاي برجسته فارسي زبان و آثار فراوان فارسي كه در شبه قاره هند پديد آمدهاند و بدون آنها تاريخ ادب فارسي كامل نميشود، حكايت از همبستگي ديرينه فرهنگي ايران و هند دارد. يكي از اين شخصيتهاي برجسته اما گمنام سرزمين هند، كه با تاليف يا تصنيف آثار مختلف ادبي ـ بلاغي نقش چشمگيري در توسعه و آموزش زبان و ادب فارسي در هند داشته، شمس الدين فقير دهلوي است. در اين مقاله تلاش خواهيم كرد تا ضمن بررسي مختصر اوضاع و احوال سياسي ـ اجتماعي و ادبي عصر فقير دهلوي به احوال و افكار و آثار او بويژه معرفي و تحليل آثار شعري او در زمينه غزلسرايي و مثنويسرايي بپردازيم و شيوه و سبك شاعري او را با نقل و مقايسه اشعاري از او و مقلَدانش نشان دهيم.
بديهي است كه فرهنگ و زبان و ادبيات دو قوم ايراني و هندي چنان با هم درآميخته كه گويي پيكره فرهنگي يگانهاي را تشكيل دادهاند. وجود شخصيتهاي برجسته فارسي زبان و آثار فراوان فارسي كه در شبه قاره هند پديد آمده و بدون آنها تاريخ ادب فارسي كامل نميشود؛ حكايت از همبستگي ديرينه فرهنگي ايران و هند دارد. يكي از اين شخصيتهاي برجسته اما گمنام سرزمين هند كه با تاليف يا تصنيف آثار مختلف ادبي ـ بلاغي نقش چشمگيري در توسعه و آموزش زبان و ادب فارسي در هند داشته، شمس الدين فقير دهلوي است. در اين مقاله تلاش خواهيم كرد تا ضمن بررسي مختصر اوضاع و احوال سياسي ـ اجتماعي و ادبي عصر فقير دهلوي، به احوال و افكار و بررسي و تحليل آثار بلاغي او بپردازيم.