فعل «شدن» به عنوان يك فعل حائل در ساخت گروه عظيمي از افعال شركت دارد و مفاهيم كاربردي متفاوتي به خود ميگيرد كه از جمله آنها ميتوان به بيان تغيير حالت اشاره كرد. معادلهاي فعل «شدن»، در بيان تغيير حالت، توسط افعال و ساختارهاي گوناگوني در زبان فرانسه بيان ميشوند كه عدم استفاده صحيح از اين معادلها و كاربرد آنها با زمانهاي دستوري نا بجا ميتواند باعث بروز سوءتفاهم ميان دو قطب گفته پردازي شود. اين مسئله از بزرگترين مشكلات زبانآموزان ايراني است. در اين تحقيق ابتدا به بررسي تحقيقات انجام شده درباره دو فعل «شدن» و Devenir ميپردازيم، سپس معادلهاي فرانسه فعل «شدن» را معرفي ميكنيم، در ادامه، فعل Devenir در تقابل با ساير افعال تغيير حالت در فرانسه را مورد مطالعه قرار ميدهيم هدف اين تحقيق تعيين چگونگي توزيع فعل «شدن» در زبان فارسي و معادلهاي آن، از جمله فعل Devenir در زبان فرانسه است تا از اين طريق ابزار نظري لازم براي تشخيص موارد كاربرد اين افعال در دو زبان مهيا شود.
در چهارچوب دستور وابستگی، فعل مرکز ثقل جمله است، زیرا فعل است که تعیین میکند هر جمله با چه متممهایی باید یا میتواند به کار برود، بنابراین بخش زیادی از اطلاعات نحوی جمله مربوط به فعل است که در مقابل هر فعل در واژگان زبان مندرج میباشد. یکی از مهمترین مباحث دستور وابستگی این است که چه اقلامی را باید به عنوان فعل در واژگان زبان مدخل کرد. پرداختن به این مسئله در زبان فارسی، مخصوصاً در مورد فعلهای مرکب اهمیت بسیاری دارد، زیرا فعل مرکب فارسی در زمره واحدهای واژگانیای است که توصیفهای متعدد و متفاوتی از آن وجود دارد.
مقوله فعل مرکب از جالب توجهترین، ظریفترین و در عین حال پیچیدهترین بخشهای پژوهشهای دستوری است که توجه بسیاری از دستورنویسان و زبانشناسان را به خود معطوف کرده است. در این مقاله برآنیم تا ضمن بررسی جدیدترین تحلیلها از فعل مرکب فارسی، به بررسی ساخت موضوعی فعل مرکب فارسی گفتاری معیار بپردازیم، آنگاه بسامد وقوع فعل مرکب را در زبان فارسی گفتاری معیار تعیین نماییم و تحلیلی آماری از آن به دست دهیم.
مقاله حاضر به معرفی طرحی اختصاص دارد که میتواند مبنای همه پژوهشهایی گردد که در وهله اول، با مقوله صفت و، در نهایت با زبان فارسی ارتباط دارند. در عصر فناوری اطلاعات، که ضرورت دستیابی هر چه سریعتر به اطلاعات مورد نیاز به نحوی بارز احساس میشود، استفاده از فناوری نو برای تحقیق در زمینهها گوناگون علوم انسانی از اهمیت خاصی برخوردار است. طرح واژه ـ دستور زبان فارسی نیز برای برآوردن همین نیاز در فرهنگستان زبان و ادب فارسی آغاز گردید. این طرح که به بررسی ویژگیهای صرفی و نحوی صفتهای زبان فارسی اختصاص یافته است، در کشورهای دیگر، از جمله در فرانسه، پیشینهای نسبتاً طولانی دارد، اما از مرز الگوی اصلی خود فراتر رفته و در واقع یکی از تفاوتهای بارز آن با مشابه فرانسویاش این است که ما ویژگیهای صرفی را نیز در نشر گرفتهایم.
براي آموزش زبان خارجي، نياز به روشي داريم كه بيشترين نيازهاي انگيزشي زبانآموز را در راه يادگيري زبان برآورده كند. استفاده از متنهاي ادبي، ابزار بسيار مناسبي است تا جدا از بستري براي طرح آموزههاي زبان، نيازهاي انساني زبانآموز را هم برآورد. متنهاي ادبي با ديدگاههاي انساني، متوني حقيقياند كه طرح آن در آموزش زبان، انگيزههاي عاطفي و خلاقانهاي به وجود ميآورد تا كيفيت يادگيري زبان ارتقا يابد. با استفاده از متون ادبي كه بازتاب كنشهاي زباني جامعهاند، آموزگاران زبان ابزار قدرتمندي را در اختيار ميگيرند تا زبان در حال يادگيري را همراه ظرافتهاي زباني آن بياموزانند. متون ادبي يكي از مولفههاي قدرتمند فرهنگ هر جامعهاي ست كه در صورت به كارگيري آن در راه آموزش زبان، گوشههاي فرهنگي مستتر در زبان را به زبانآموز منتقل خواهد كرد؛ تا او زباني را درك كند كه به درستي در فعاليتهاي حرفهاياش پاسخگوي نياز جامعه باشد. زبان آموز ايراني با جذب ادبيات كهن خود در خانواده و جامعه، مستعد فراگيري زبان به كمك متون ادبي ست؛ چرا كه بيش و كم ادبيات را ركن اساسي فرهنگ خود ميداند و به آن افتخار ميكند. چگونگي گزينش متون ادبي در كلاس درس، اهميت بسياري دارد. براي اين منظور ميبايد با توجه به سطح زبان آموزان متنهايي براي طرح در كلاس برگزيد. ميبايد از متون سادهتر آغاز كرد و به تدريج به موازات رشد ادراكي دانشجويان به ارايه متون سخت تر اقدام كرد. عوامل موثر در جذب بهتر آموزههاي زبان، بيشتر متاثر از انگيزههاي خودجوش زبانآموزان است. به اين معني كه با در آميختن با جهان متن و فهم مضامين آن، گفت و گويي ميان متن و خواننده برقرار ميشود. شركت فعالانه زبانآموز در مقام خواننده متن، سبب دريافت مولفههاي ساختاري زبان تازه توسط او ميشود.