در اين پژوهش با رويکردي تطبيقي، دو متن کلاسيک فارسي (داستان‌هاي بيدپاي و کليله و دمنه) با توجه به شيوه روايت آنها بررسي شده است. فرضيه مقاله، وجود تفاوت‌هايي در شيوه‌هاي روايتگري اين دو اثر است به اعتبار وجود سبک گفتاري در يکي و سبک کتبي و منشيانه در ديگري. حضور راوي در آغاز حکايت‌ها، راوي درون متني و برون متني، نقش راوي در برجسته کردن واژگان، لحن راوي، شيوه نتيجه‌گيري راوي (گوينده و نويسنده) در پايان حکايت‌ها، نگرش راوي به شخصيت‌هاي داستان، حضور آشکار راوي در پايان داستان و چگونگي پايان‌بندي روايت، مواردي هستند که در دو کتاب مقايسه شده‌اند و در نهايت فرضيه پژوهش (تفاوت دو روايت در شيوه روايتگري) اثبات شده است.

منابع مشابه بیشتر ...

654a3e292ca79.jpg

رهنما یا شرح کلیله و دمنه

محمد آصفی

کَلیله و دِمنه نوشتهٔ ویشنا سرما کتابی است از اصل هندی که در دوران ساسانی به زبان پارسی میانه ترجمه شد. کلیله و دمنه کتابی پندآمیز است که در آن حکایت‌های گوناگون (بیشتر از زبان حیوانات) نقل شده‌است. نام کتاب از دو شغال به نام «کلیله» و «دمنه» گرفته شده که قصه‌های کتاب از زبان آن‌ها گفته شده‌است. بخش بزرگی از کتاب اختصاص به داستان این دو شغال دارد. اصل داستان‌های آن در هند و در حدود سال‌های ۵۰۰ تا ۱۰۰ پیش از میلاد به وقوع می‌پیوندند. مجتبی مینوی دربارهٔ این کتاب می‌گوید: کتاب کلیله و دمنه از جمله آن مجموعه‌های دانش و حکمت است که مردمان خردمند قدیم گرد آوردند و «به هرگونه زبان» نوشتند و از برای فرزندان خویش به میراث گذاشتند و در اعصار و قرون متمادی گرامی می‌داشتند، می‌خواندند و از آن حکمت عملی و آداب زندگی و زبان می‌آموختند. کلیله و دمنه در واقع تألیفی است مبتنی بر چند اثر هندی که مهم‌ترین آن‌ها پنجه تنتره به‌معنی پنج فصل و به زبان سانسکریت است که توسط فیلسوف بیدبا و به‌دستور پادشاه هندی دبشلیم نوشته شده‌است. در روایات سنتی برزویه «مهتر اطبّای پارس» در زمان خسرو انوشیروان را مؤلف این اثر می‌دانند. نام پهلوی اثر کلیلگ و دمنگ بود. صورت پهلوی این اثر هم‌اکنون در دست نیست و در طول سالیان از بین رفته‌است؛ اما ترجمه‌ای از آن به زبان سریانی امروز در دست است. این ترجمه نزدیک‌ترین ترجمه از لحاظ زمانی به تألیف برزویه است.

64f9e5f92ea64.jpg

پنچاکیانه یا پنج داستان (برگردان مستقیم از متن سانسکریت به زبان فارسی)

در تاریخ فرهنگ و تمدن بشر، کمتر کتابی است که چون مجموعه حکایات پندآمیز (کلیله و دمنه) شهرت و محبوبیت داشته باشد و سرگذشتش این چنین با حوادث و اتفاقات تاریخ آمیخته باشد. نام اصلی کتاب پنج حکایت (پنجا تنتره) بود اما در جهان اسلام بنام کلیله و دمنه معروف شد. ترجمه عربی این کتاب به سوی غرب رفت و اکنون ترجمه های گوناگون که در سراسر جهان متمدن پراکنده شده و میلیونها نفر کودک و پیر و جوان به خواندن آن می پردازند همه از این مادر زاده شده اند، در شرق جهان اسلامی در عصر درخشان فرهنگ و ادب ایرا ن دوران سامانیان رودکی نخستین شاعر بزرگ پارسی گوی کلیله و دمنه را به شعر پارسی برگرداند. بار دیگر در نیمه دوم قرن دهم هجری در هنگام پادشاهی اکبر امپراطور مغولی هند بر پایه همان ترجمه های فارسی کلیله و دمنه کتاب عیار دانش تکوین یافت و سپس در اواخر همین قرن به فرمان اکبر، مصطفی خالقداد عباسی، که سانسکریت میدانست و قبلا چند کتاب از این زبان به فارسی ترجمه کرده بود، مامور شد که متن سانسکریت پنچاکیانه را به فارسی برگرداند. فرمان امپراطور جامه عمل به خود پوشید و کار ترجمه در آغاز قرن یازدهم پایان یافت و اکنون نسخه منحصر به فرد این ترجمه که علاوه بر اصالت چندین حکایت بیشتر از مجموعه نخستین دارد در موزه ملی دهلی نو نگهداری میشود....

دیگر آثار نویسنده بیشتر ...

6124a11464acd.png

حکایتهای حیوانات در ادب فارسی: بررسی حکایت‌های حیوانات «فابلها» تا قرن دهم

محمد تقوی

حکایت‌های حیوانات از جمله انواع ادبی است که هم نزد عوام و هم نزد خواص اعتبار و رواج بسیار داشته و دارد. در اصل این حکایت‌ها از ابزار بیان و گاه استدلال محسوب می‌شوند و از همین روست که از عارفان و فیلسوفان بزرگ گرفته تا معلمان اخلاق و مربیان اجتماع و دست‌اندرکاران حکومت و نظریه‌پردازان و منتقدان عرصه فرهنگ و سیاست برای القای مطالب و مسائل خود از این نوع داستان بهره گرفته‌اند. در این کتاب تقریبا تمامی حکایت‌های حیوانات که تا قرن دهم در مجموعه‌های داستانی و تعلیمی آمده‌اند، بررسی شده است. نگارنده تمام حکایت‌ها را خلاصه کرده و بعد از آن با توجه به هدف راوی حکایت و مضمون آن و دیگر نکته‌هایی که در تحلیل داستان به کار می‌آید، به بررسی آن پرداخته است.

پژوهش‌ها/پژوهش‌های عمومی ادبی
کتاب
589976d4c58e4.PNG

استعاره مفهومي نور در ديوان شمس

مینا بهنام

در اين مقاله با استفاده از نظريه‌شناختي استعاره معاصر، كاركردهاي استعاره نور و خوشه‌هاي تصويري مرتبط با آن يعني خورشيد، آفتاب، شمع، چراغ و... در غزل‌هاي مولوي تبيين مي‌شود. از رهگذر بررسي نور در ديوان شمس درمي‌يابيم که شناخت و معرفت مقوله‌اي بصري است و به عنوان انگاره استعاري اوليه در ژرف ساخت اين اثر نمودار مي‌شود؛ مولوي با توجه به اين انگاره و انگاره ثانوي «جهانِ غيب نور است»، نور را به مثابه خدا، انسان کامل، مکان، خوراک و شراب، وجود، هدايت و اميد و نيز وسيله‌اي براي تبيين مقوله فنا و بقا برمي‌شمارد. اين انگاره‌هاي استعاري براي تحليل و تبيين مقولات انتزاعي موردنظر مولوي بستري مناسب است و انسجام درون‌متني غزل‌ها را در پرتو ايده‌اي واحد و انگاره‌اي نخستين به تصوير مي‌كشد.

مشاهیر ادبیات فارسی/مولوی/پژوهش درباره مولوی
مقاله