بررسي مقايسهاي ديدگاههاي مختلف شاعران، به ويژه در جهتگيريهاي اجتماعي و سياسي اهميت زيادي دارد. در ميان شاعران پارسيگو و عربيسراي معاصر، كمتر شاعراني مانند اقبال و شابي درباره توجه به اراده انسانها و نقش آنان در تعيين سرنوشت خود سخن گفته است. در اين مقاله، ابتدا با نگاهي گذرا به زندگي دو شاعر، به تفاوتها و شباهتهاي شخصي و ديدگاهها و وضعيت خانوادگي و اجتماعي آنان اشاره شده است. سپس درباره توجه به مسووليتپذيري ملتها به طور كلي سخن گفته شده و اين موضوع از ديدگاه اقبال و شابي هر يك به طور مجزا بررسي و تحليل و سپس مقايسه و نتيجهگيري شده است. با بررسي ديدگاههاي دو شاعر درباره توجه به اراده انسانها در تعيين سرنوشت خويش، آدمي به نيروهاي نهفته دروني، بيشتر پي ميبرد و ميتواند زندگي فردي و اجتماعي خويش را بهتر بسازد و زمينه رسيدن به سعادت هر دو جهاني را فراهم كند.
«رساله علامه بزرگوار محمد دهدار در قضا و قدر»، به زبان فارسی و در پاسخ به سؤال برخی از برادران دینی در باره مسئله اختیار و جبر و قدر ، توسط محمد دهدار ، نوشته شده است. این رساله، در موضوع خود، بسیار سودمند و ارزش مند است، ولی علی رغم نفاستش، همچون کثیری از آثار ارزنده دیگر، در کنج انزوا افتاده بود و ارباب دانش از فواید جلیله اش محروم بودند، لذا استاد حسن زاده ، بر آن شدند که آن را تصحیح و همراه با تعلیقات سودمند خویش، در دست طبع و نشر قرار دهند. رساله، بسیار کوتاه و فاقد باب بندی و فصل بندی است و مطالب آن، در ذیل چهار مقدمه، عرضه شده است. تعلیقات هجده گانه استاد حسن زاده، در پایان رساله، ذکر گردیده است. مطالب مطرح شده در رساله، اجمالا، عبارت است از: اشاره به اخباری که اولین مخلوق را عقل دانستهاند و معنای اقبال و ادبار آن (در روایت آمده که خدا به عقل گفت: اقبل؛ یعنی روی آور، پس روی به خدا آورد، سپس فرمود: ادبر؛ یعنی پشت کن، پس به خدا پشت کرد...) ؛ عدم صرف بودن ممکن، قبل از ایجاد و شیئیت یافتن و دارای استعداد و اقتضا شدن، پس از تعلق ایجاب واجب به آن؛ توضیح در مورد علم فعلی و انفعالی و تقسیم هر کدام به اجمالی و تفصیلی و کیفیت تعلق علم خدا به مخلوقات؛ وجود همه موجودات در هر ظرفی که فرض شوند، از خداست و تشخص خاص آنها (که اشعری آن را کسب و معتزلی آن را فعل میخواند)، از مباشر قریب.
موضوع قضا و قدر و جباریت و قهاریت خداوند از جمله موضوعات پیچیده کلامی است که همواره در طول تاریخ مذاهب، اذهان بسیاری از متکلمان و عالمان دیدن را به خود مشغول داشته است و چه بسیار دستاویز جبری مذهبان، حکام جور و کاهلان قرار گرفته است. آنچه در بادی امر از قضا و قدر استنباط میشود این است که خداوند به قلم تقدیر، سرنوشت هرکس را در ازل مقدر و مشخص کرده است و آنچه بندگان به اختیار یا بدون اختیار انجام دهند یا دیگران نسبت به آنان انجام دهند، مطابق سرنوشت و حکم دستوری است که از قبل مشخص شده و باید همان واقع شود و بدون کم و کاست واقع خواهد شد. بنابراین آدمی سخره تقدیر است، جز آنچه باید واقع شود، واقع نمیشود و تلاش و جد و جهد و چارهاندیشی، حزم، احتیاط و حذر و دعا و وسایط دیگر نمیتوانند مانع و دافع قضای محتوم شوند.
خانم «مي زياده» شاعر و اديب ژرفانديش، از نوابغ كمنظير در عرصه ادبيات عربي معاصر است. در شهر ناصره فلسطين بدنيا آمد و براي ادامه تحصيل به بيرون رفت. شخصيت فرهنگي او در مصر شكل گرفت. پس از ان، شاعران و اديبان و ناقدان ممتاز به مصاحبت و همنشيني با او افتخار كردند. پس از اينكه در دانشگاه امريكايي بيروت سخنراني كرد، استاد سليم حيدر درباره او گفت: «مي زياده … همواره به عنوان لبخندي بر لبهاي مشرق زمين جاويدان خواهد ماند». اين متفكر و اديب گرانقدر با اينكه از بعضي جهات به فروغ فرخزاد نزديك ميشود، ولي مشابهي در زبان و ادبيات پارسي ندارد و نزد هموطنان پارسي زبان مشهور نيست. از خصوصيات بارز شعر او، شيرين دانستن درد، پيوند با طبيعت، شوق به ازادگي و اشتياق بسوي مجهولات بر اساس شيوه رومانتيكي است. او به قلهها ميانديشد و بسوي كمال مطلق حركت ميكند. در اين نوشتار از همه جنبههاي شعر او به پيوند او با طبيعت اشارهاي داريم.
پديده استعمار از پديدههايي است که مشرق زمين همواره با آن مواجه بوده است. انسانهاي آگاه و توانا به ويژه هنرمندان، با سلاح شعر به مبارزه با آنان پرداختند. چون شگردهاي استعمار، گوناگون و مختلف است شگردهاي مبارزه با آن پديده نيز لازم است گوناگون و مناسب باشد. سيداشرف الدين و رصافي از شاعران حساس و آگاهي بودهاند که پديده استعمار را از ابتدا براي هم وطنان و ملتهاي ديگر ترسيم نموده و براي مبارزه با آن مطابق شرايط زماني و مکاني، شگردهايي داشتهاند. اين مقاله بر اساس مکتب اروپاي شرقي، به بررسي تطبيقي پديده استعمار در شعر دو شاعر پرداخته و ابتدا بعد از بيان مباني نظري پژوهش، پديده استعمار در شعر دو شاعر، بررسي و سپس راه کارهاي آنان در مقابله با اين پديده، بيان ميشود. پژوهشهاي صورت گرفته در اين مقاله نشان ميدهد که هر دو شاعر به شکلهاي گوناگون به معرفي پديده استعمار پرداختهاند و براي مبارزه با آن، شگردهاي مشابهي داشته و راه کارهايي عرضه کردهاند که مهمترين آنها عبارت است از: آگاه کردن مردم و غفلتزدايي؛ برانگيختن مردم و ترسيم موقعيت آنان؛ دعوت به اتحاد و مقابله با استعمار؛ بازگشت به هويت فرهنگ اسلامي؛ تحقير استعمار با زبان طنز و محکوم کردن و نکوهش استعمارگران.