امیرخسرو دهلوی (651ـ725ق.) از شاعران نامی فارسیگوی سرزمین هند است که در قالبهای گوناگون، چه به پیروی سخنوران پیشین چه به ابتکار، سوردههای پرشماری از خود به یادگار گذاشته است. انبوه سرودههای وی را از دیدگاههای گونهگون میتوان بررسی کرد و به نتایج زبانی و ادبی ارزندهای رسید اما پیش از هر پزوهشی نخست بایسته است که درستی متن اطمینان حاصل شود و این فراهم نمیگردد مگر با دست یازیدن به تصحیح انتقادی سرودههای وی که گروهی از متنپژوهان، چه در ایران چه در خارج، بدان همت گماشتهاند. چنانکه بر پژوهشگران آشنا با آثار چاپ شده در پاکستان پوشبده نیست، وضعیت پژوهش در نظم و نثر ایرانی و فراهم آوردن چاپهای انتقادی و معتبر از متنهای کهن فارسی در این سرزمین به هیچ روی مطلوب نیست. یکی از مهمترین متنهایی که در پاکستان انتشار یافته است و به لحاظ ادبی برای فارسی دوستان و دریپژوهان اهمیت بسیار دارد، کلیات غزلیات خسرو است که به جمع و تصحیح اقبال صلاحالدین و تجدید نظر سید وزیرالحسن عابدی در لاهور به چاپ رسیده است.
این کتاب دارای چهار فصل و مجموعا دربرگیرنده زندگی و آثار ۲۲۷ نفر از پارسی سرایان قفقاز است. هر فصل به شاعران یک منطقه قفقاز (آران، ارمنستان، داغستان، گرجستان) اختصاص یافته است. نخستین شاعری که زندگی و احوالش در این مجموعه معرفی شده، «ابوالعلای گنجه ای» متوفی به سال ۵۵۴ ه.ق و آخرین آنها، «ناظم ایروانی» متولد سال ۱۳۴۲ ه. ق است. در پایان کتاب نیز فهرست ماخذ و منابع به ترتیب الفبایی تخلص یا نام مولفان آمده است.
( ...وحشي در اشعار خود بيشتر توجّه به روحيّات داشته و بيان احساسات دروني خويش و سينة آتش افروز و دل پرسوز خويش را مينمايد. قصايد وحشي داراي مرتبة بلند است و غزليّات، حكايتي از دل پردرد او. دو مسمّط دلپذير از او به يادگار باقي مانده كه بسيار مشهور است، امّا به حكم انصاف، وحشي بهتر از هر كس توانسته است از نظامي تقليد بنمايد و خلدبرين را كه در مقابل مخزنالاسرار نظامي ساخته، بهتر از سايرين پرداخته است.)
با نگاهی به کتابهای پزشکی، عطرنامهها و عجایبنامهها ـ و هر متنی که در این موضوعات نگاشته شده است ـ به واژها و عبارت بسیاری برمیخوریم که یا به کلی از فرهنگها و لغتنامهها فوت شدهاند و یا معنای اصطلاحی آنها فراموش شده است. شافه/ شیاف ـ که موضوع این پژوهش است ـ یکی از این واژهها است. در این مقاله، جز این واژه، معنای دو واژه «دُقاق» و «جلال» نیز بررسی شده است. در آغاز به ناچار میباید توضیحی هر چند کوتاه در مورد مُشک و چیستی آن و چگونگی به دست آمدنش داده شود.
در ادب منظوم فارسی، مشک همواره مورد توجه سرایندگان بوده و این مهمان گرانبهای خاور دور، نقشی مهم در مضامین ادبیات فارسی داشته است. اما مشک با توجه به ویژگیها و خواص خود، ارتباطهایی با دیگر مواد داشته که این روابط موجب شده است تا سرایندگان ما ـ که معمولاً همگی علاوه بر اطلاعات ادبی، آگاهیهای پزشکی و نجومی و جغرافیایی فراوانی داشتهاندـ این موارد را در ابیاتشان با مشک همراه کنند و با این همراهی، اشارهای زیرکانه به آن روابط داشته باشند. دانستن آگاهیهایی که این سرایندگان نسبت به مشک داشتهاند، موجب فهم و درک بهتر مقصود آنها میشود. موادی که در این پژوهش به آنها اشاره شده است از همراهان معمول مشک در ادب فارسی به شمار میآیند.