فرهنگنویسی امروزه فعالیتی علمی و نظاممند است. به همین دلیل، سلیقههای شخصی نمیتواند جوابگوی نیازهای این حوزه از پژوهشهای زبانی باشد. در این حوزه از دانشهای متفاوتی بهرهگیری میشود، که از جمله میتوان به نحو، صرف، آواشناسی و واجشناسی اشاره کرد. یکی از مباحث مورد توجه در فرهنگنویسی نحوه درج افعال مرکب و انضمامی و مشتقات مربوط به آنها است. یکی از اقسام این ترکیبات، ترکیبات گروه حرف اضافهای و فعل است، مانند «از خود گذشتن»، «از کار بیکار شدن»، «از کار دست کشیدن» و مشتقات مربوط به آنها. مسئله مورد تحقیق در این پژوهش این است که آیا چنین افعالی باید به همین شکل و با قرار گرفتن حرف اضافه در آغاز مدخل شوند؟ در غیر این صورت، آیا این موارد باید همه پشت سر هم ردیف شوند یا اینکه مدخلهای دیگری میتواند بین آنهاواقع شود. مثلاً آیا میتوان واژه دیگری را بین «از خود گذشتن» و «از قلم افتادن» درج کرد؟ در هر مورد، مبانی علمی آن چه خواهد بود؟ این جستار میکوشد با تحلیل اینگونه افعال پاسخهایی قابل دفاع برای سوالات فوق پیدا کند.
اهمیت فرهنگهای لغت و اصطلاحات در تقویت مبانی زبان ملی و غنای آن بر کسی پوشیده نیست. این فرهنگ در دو نسخه خطی متعلق به مصحح چهار اصطلاح دارد که در نسخ خطی و چاپی این کتاب دیده نمیشود و همچنین در این چاپ 124 اصطلاح آمده که نسبت به تصحیح محمود کتیرایی، 16 اصطلاح اضافی را داراست. این کتاب افزون بر فرهنگ اصطلاحات، بیانکننده بسیاری از رفتار و کردار و روابط افراد مختلف اجتماع است و یکی از منابع شناخت فرهنگ ملی محسوب میشود. این کتاب کوچک تاکنون به نُه اسم و به نفر نسبت داده شده است: میرزا آقا، میرزا حبیبالله لشکرنویس، شریعتمدار تبریزی.
معرب واژهای است که از زبان دیگری به زبان عربی راه یافته باشد؛ خواه به همان صورت به کار رفته باشد یا در آن دگرگونی پدید آمده باشد. در این دفتر آنچه در «کنز اللغات» و «منتخب اللغات» شاهجهانی معرب دانسته شده، در سه بخش جداگانه به دست داده شده است. «کنز اللغات» واژهنامهای است عربی به فارسی که دانشمندی به نام محمد پسر عبدالخالق پسر معروف در نیمه دوم سده نهم هجری برای کارکیا سلطان فراهم آورده است. «منتخب اللغات» شاهجهانی نیز واژهنامهای است عربی به فارسی که عبدالرشید پسر عبدالغفور حسینی مدنی تتوی در سال 1046 هجری در هندوستان نوشته است.
در این مقاله به معیارهای استفاده از تصویر در فرهنگها و مبانی نظری آن، میزان استفاده از تصویر و مشخصات آن، تناسب محل درج تصویر و شیوه تشخیص تصویرهای مورد نیاز پرداخته شده است. متغیرهای مؤثر بر استفاده از تصویر، مانند نوع مخاطب، زمان نگارش فرهنگ، و یکزبانه یا دوزبانه بودن فرهنگ و همچنین چگونگی استفاده از تصویر در سه فرهنگ بررسی شده است.
توجه به ساختار زباني اثر ادبي از ويژگيهاي ممتاز مكتب صورت گراي (فرماليستي) روسي است كه در سالهاي آغازين قرن نوزده مطرح و پس از آن نيز مورد اقبال بسياري از زبانشناسان و اديبان قرار گرفت. با توجه به بحثهايي كه در زمينه رابطه زبان و ادبيات مطرح است كه برخي زبان را به طور كلي جداي از ادبيات ميبينند و برخي به عكس زبان را محملي براي ادبيات ميانگارند، اين پژوهش ميكوشد تا با استناد به برخي از ويژگيهاي زبان فارسي نشان دهد كه شكلگيري ادبيات منظوم به ويژگيهاي زباني هر زبان بستگي دارد. در اين زمينه مقاله ميكوشد تا با بررسي ابزارهاي زبانشناختي چون قلب نحوي، مطابقه فاعلي و همچنين ترتيب كلمات اصلي در پارهاي از اشعار حافظ نشان دهد كه تا چه اندازه اين ابزارهاي زباني در نظم آفريني ادبيات منظوم فارسي موثرند. در اين پژوهش با مقايسه پارهاي از اشعار حافظ و شكسپير نشان داده شده است كه چگونه استفاده و يا عدم استفاده از چنين ابزارهايي ميتواند در شكلدهي اين دو ادبيات موثر باشد. همچنين اين پژوهش تفاوت گرايش به ادبيات منظوم در ادبيات فارسي و گرايش به ادبيات منثور در ادبيات انگليسي را ناشي از امكان استفاده شاعر از برخي از قابليتها و ابزارهاي زباني اين دو زبان ميداند و نشان ميدهد كه حداقل بخشي از ادبيات در هر زبان به ويژگيهاي زباني زباني كه ادبيات به آن تظاهر مييابد بستگي دارد. اين پژوهش عملا نشان ميدهد كه ادبيات برخلاف برخي از هنرها كه مستقل از مصالح مورد استفاده به صورت حقيقتي جداگانهاند، زبان به عنوان مواد بيان ادبيات در شكلدهي ادبيات موثر است. بر اساس يافتههاي اين پژوهش برجستهشدن نوعي از ادبيات در زباني خاص متاثر از قابليتها و محدويتهاي آن زبان خاص ميباشد.