در این مقاله کتاب «زبان تالشی (توصیف گویش مرکزی)» نوشته محرم رضایتی معرفی شده است. این کتاب از متأخرترین تحقیقات درباره این زبان است.
در سراسر سرزمین تالش، بهویژه در نقاط ییلاقی و نیمهییلاقی، آثار دیهها و شهرها و قلعههایی وجود دارد و گورستانهای باستانی فراوانی به چشم میخورد که بیانگر تمدنی ناشناختهاند. بیتردید با بررسی آن آثار نهتنها ممکن خواهد بود که شناختی از تالش دیرین به دست آید، بلکه ندانستههای زیادی از تاریخ و تمدنهای اولیه ایرانی مکشوف میگردد. در این کتاب درباره وضعیت اجتماعی ـ اقتصادی کوهنشینان تالش، زبان تاتی و تالشی، موسیقی، ادبیات، اسطورهها، صنایع دستی و ... تالشی و تالشان نکاتی مطرح شده است.
مقالات این شماره بدین ترتیب است: شرح احوال، آثار و آراء خواجه عبدالخالق غجدوانی/ کامل جان رحیماف؛ خوانش، مقایسه و تحلیل متن هفت قباله نکاح از ورامین (بخش اول)/ سلیم سلیمی مؤید؛ منابع یونانی درباره ایران هخامنشی/ ماریا بروسیوس؛ معرفی نسخه خطی تذکر میرالهی/ عبدالحق؛ پژوهش در احوال صهبا، کتیبههای آرامگاه و سنگ مزارش/ زهرا حبیبی؛ آموزش دستور زبان آرامی کتاب مقدس (بخش 5)؛ و معرفی کتاب.
از زمانی که درس ساخت زبان فارسی در فهرست دروس رشتههای زبان گنجانده شد، معرفی یک متن درسی مناسب که منطبق بر سرفصل این درس باشد از دغدغههای مدرسان بوده است. آخرین کتابی که در زمینه ساخت زبان فارسی منتشر شده است، متعلق به آزیتا افراشی است. در اینجا به تفصیل به بررسی مطالب مطرح شده در این کتاب میپردازیم. این کتاب به صورت یک متن درسی تهیه شده است، به همین دلیل، نگارنده این سطور سعی کرده است تا آنجایی که امکان دارد اشتباهات و کاستیهای آن را، چه از لحاظ صورت و چه از لحاظ محتوا استخراج نماید تا مؤلف محترم در ویرایشهای بعدی کتاب، این کاستیهای احتمالی را به تشخیص خود اصلاح نماید. بنابراین بیان اشکالات متعدد این کتاب نباید به رد کامل آن تعبیر شود، زیرا علیرغم همه موارد، این کتاب خلأ مهمی را پر میکند و با ویرایش مجدد آن نیاز مدرسان به کتاب درسی مناسب برطرف می شود. کتاب ساخت زبان فارسی افراشی از پیشگفتاری کوتاه و 11 فصل شمارهگذاری شده تشکیل شده است. شمارهگذاریهای درونی فصلها، برخلاف رسم معمول، مطابق با خط فارسی نیست و از چپ به راست است، همین امر برای خواننده ایجاد اشکال میکند.
زبانشناسان برای تمایز کلمات، واژهبستها و وندهای تصریفی از یکدیگر، ملاکهایی را ارائه کردهاند. با این حال آنها خود به این موضوع اذعان میکنند که ملاکهای مزبور قطعی نیستند و بیشتر میتوان از انها در مقام گرایشهای قوی یاد کرد. علت عدم تمایز قطعی این اجزاء زبانی را باید در تغییرات در رمانی جستو جو کرد. طبق چارچوب دستوریشدگی، کلماتِ نقشی طی گذر زمان دستوریتر گشته، به واژهبست تبدیل میشوند. همین واژهبستها ممکن است با تغییر بیشتر تبدیل به وند تصریفی شوند. اگر این تغییرات در میانه راه باشد و کامل نشده باشد با مواردی مواجه خواهیم شد که مثلا یک جزء زبانی نه واژهبست تمام عیار است و نه وند تصریفی تمام عیار. در این مقاله ابتدا نظر برخی از زبانشناسان را در مورد مشخصههایممیز کلمات، واژهبستها و وندهای تصریفی بیان خواهیم کرد و سپس با بررسی شواهد موجود از دوران متقدم فارسی جدید، نشان خواهیم داد که بعضی از وندهای تصریفی فارسی امروز در قرون اولیه هجری، بسیاری از خصوصیات واژهبستها را داشتهاند و سپس به تدریج به وند تصریفی تبدیل شدهاند. به همین منظور به تغییرات تاریخی اجزاء فعلی می ـ، بـ، نـ و شناسههای فعلی اشاره خواهیم کرد. رفتار اجزاء زبانی مزبور هنگام تبدیل شدن به وند تصریفی مانند هم نبوده است و بعضی (چون شناسههای فعلی) هنوز هم به صورت وند تصریفی تمامعیار در نیامدهاند. این شواهد مبین آن است که تمایز قطعی تکواژهای مقید دستوری به دو دسته کاملا متمایز واژهبست و وند تصریفی همیشه منطبق بر واقعیتهای زبانی نیست.