از زمانی که درس ساخت زبان فارسی در فهرست دروس رشتههای زبان گنجانده شد، معرفی یک متن درسی مناسب که منطبق بر سرفصل این درس باشد از دغدغههای مدرسان بوده است. آخرین کتابی که در زمینه ساخت زبان فارسی منتشر شده است، متعلق به آزیتا افراشی است. در اینجا به تفصیل به بررسی مطالب مطرح شده در این کتاب میپردازیم. این کتاب به صورت یک متن درسی تهیه شده است، به همین دلیل، نگارنده این سطور سعی کرده است تا آنجایی که امکان دارد اشتباهات و کاستیهای آن را، چه از لحاظ صورت و چه از لحاظ محتوا استخراج نماید تا مؤلف محترم در ویرایشهای بعدی کتاب، این کاستیهای احتمالی را به تشخیص خود اصلاح نماید. بنابراین بیان اشکالات متعدد این کتاب نباید به رد کامل آن تعبیر شود، زیرا علیرغم همه موارد، این کتاب خلأ مهمی را پر میکند و با ویرایش مجدد آن نیاز مدرسان به کتاب درسی مناسب برطرف می شود. کتاب ساخت زبان فارسی افراشی از پیشگفتاری کوتاه و 11 فصل شمارهگذاری شده تشکیل شده است. شمارهگذاریهای درونی فصلها، برخلاف رسم معمول، مطابق با خط فارسی نیست و از چپ به راست است، همین امر برای خواننده ایجاد اشکال میکند.
مجتبی مینوی در مورد سبب تهیه این کتاب می نویسد: به دعوت رئیس دانشکده ادبیات و علوم انسانی گروهی شامل سید حسین نصر، یحیی مهدوی، مهدی محقق، زریاب، سید جعفر شهیدی، شاه حسینی و خودم در دانشکده ادبیات چند جلسه ای را به بازرسی در باب مساله شیوه نگارش بعضی کلمات در زبان فارسی گذراندند، از جزوه ای که سابقا در همین موضوع در همان دانشکده تهیه شده بود و آقایان ذبیح الله صفا، یحیی مهدوی، مصطفی مقربی و دکتر فرشیدورد در تدوین آن دخیل و سهیم بودند استفاده کرده در باب قواعد و یادآوریها مذاکره کردند، بعضیها نکات تازه ای نیز بر آنها افزودند و رساله به صورتی که ملاحظه می کنید تدوین گردید.
این کتاب شامل هجده مقاله است که در یک دوره زمانی 36 ساله در نشریههای گوناگون فارسی نوشته و منتشر شدهاند. مقالات بنا بر موضوعی که دارند، در پنج بخش حوزه اساطیر ایران، حوزه دین و مذهب، عرصه عقیده و عمل زنان، اقوام در عرصه تاریخ و فرهنگ و حوزههای دانش و فرهنگ و ادبیات تنظیم و تدوین شدهاند. در بخشهای پنجگانه کتاب، نُه کتاب و یک مقاله بلند به زبان اصلی، ترجمه فارسی چهار کتاب از متنهای انگلیسی و عربی و چهار کتاب به زبان فارسی از نویسندگان ایرانی بررسی و معرفی و نقد و تحلیل شدهاند.
زبانشناسان برای تمایز کلمات، واژهبستها و وندهای تصریفی از یکدیگر، ملاکهایی را ارائه کردهاند. با این حال آنها خود به این موضوع اذعان میکنند که ملاکهای مزبور قطعی نیستند و بیشتر میتوان از انها در مقام گرایشهای قوی یاد کرد. علت عدم تمایز قطعی این اجزاء زبانی را باید در تغییرات در رمانی جستو جو کرد. طبق چارچوب دستوریشدگی، کلماتِ نقشی طی گذر زمان دستوریتر گشته، به واژهبست تبدیل میشوند. همین واژهبستها ممکن است با تغییر بیشتر تبدیل به وند تصریفی شوند. اگر این تغییرات در میانه راه باشد و کامل نشده باشد با مواردی مواجه خواهیم شد که مثلا یک جزء زبانی نه واژهبست تمام عیار است و نه وند تصریفی تمام عیار. در این مقاله ابتدا نظر برخی از زبانشناسان را در مورد مشخصههایممیز کلمات، واژهبستها و وندهای تصریفی بیان خواهیم کرد و سپس با بررسی شواهد موجود از دوران متقدم فارسی جدید، نشان خواهیم داد که بعضی از وندهای تصریفی فارسی امروز در قرون اولیه هجری، بسیاری از خصوصیات واژهبستها را داشتهاند و سپس به تدریج به وند تصریفی تبدیل شدهاند. به همین منظور به تغییرات تاریخی اجزاء فعلی می ـ، بـ، نـ و شناسههای فعلی اشاره خواهیم کرد. رفتار اجزاء زبانی مزبور هنگام تبدیل شدن به وند تصریفی مانند هم نبوده است و بعضی (چون شناسههای فعلی) هنوز هم به صورت وند تصریفی تمامعیار در نیامدهاند. این شواهد مبین آن است که تمایز قطعی تکواژهای مقید دستوری به دو دسته کاملا متمایز واژهبست و وند تصریفی همیشه منطبق بر واقعیتهای زبانی نیست.
در این مقاله کتاب «زبان تالشی (توصیف گویش مرکزی)» نوشته محرم رضایتی معرفی شده است. این کتاب از متأخرترین تحقیقات درباره این زبان است.