هلیدی و حسن معتقدند متن، واحدی معنایی و دارای عواملی است که بدان انسجام میبخشد و آن را از نامتن متمایز میکنند. از نظر این دو زبانشناس، عوامل ایجادکننده انسجام عبارتاند از: ارجاع، حذف، جایگزینی، ادات پیوندی و انسجام واژگانی. انسجام واژگانی، خود شامل دو مقوله همآیی و تکرار است. تکرار یک واژه به صورتهای لفظی و معنایی به میزان زیادی آن را در کانون متن قرار میدهد و همچنین باعث پیوستگی جملههای متن به دلیل وجود عنصری مشترک بین آنها میشود. نهجالبلاغه نیز به عنوان یک متن اثرگذار دینی، از وجود این عامل مهم انسجامی خالی نیست؛ اما کارکرد این عامل در متن این کتاب گرانقدر از جنبههایی متعدد بررسی است و محوریت واژه «الله»، زبان استعاری، تعدد موضوعهای خطبهها و شیوه خاص تکرار، از کارکردهای ویژه عامل تکرار در نهجالبلاغه است؛ همچنین ترادف (هممعنایی) به عنوان گونهای از تکرار، در ایجاد انسجام واژگانی و تداوم متنی در خطبههای این کتاب، کارکرد و اهمیتی خاص دارد.
سید رضی مولف نهج البلاغه کتابی است به زبان فارسی در شرح زندگانی سید رضی، نوشته حجت الاسلام علی دوانی از نویسندگان معاصر. مولف این کتاب را به مناسبت تشکیل کنگره هزاره نهج البلاغه در تهران در سال ۱۳۵۹ ش. به نگارش درآورده است. قرن چهارم هجری، عصر طلایی تاریخ اسلام به شمار میرود؛ عصری که دانشمندان بزرگ اسلام، شیعی، سنی، زیدی، اسماعیلی و... و حتی دانشمندان غیرمسلمان در عراق، مصر، سوریه، ایران و دیگر نقاط جهان اسلام، سرگرم درس و بحث و تالیف و تصنیف بودند و مرکز تمام تبادلات علمی، شهر بغداد بود. محمد بن حسین معروف به سید رضی یا شریف رضی در سال 359 هجری در بغداد به دنیا آمد. او از کودکی هوش و استعداد سرشاری داشت و در نهایت با تالیف نهجالباغه به امتیاز و شهرتی خاص دست یافت. او در محضر استادانی بزرگ به تحصیل صرف، نحو، قرائت، انساب، حدیث، کلام، فقه، اصول، عروض و... پرداخت به طوری که میگویند در بیست سالگی از تحصیل تمامی علوم متداول عصر بینیاز شد. سید رضی در سن 41 سالگی نهجالبلاغه را تالیف کرد و در سال 406 هجری در سن 47 سالگی درگذشت.
معارف نهجالبلاغه در شعر شاعران تألیف محمد دشتى در این مجموعه به تأثیر معارف نهجالبلاغه و پند و اندرزهای امام علی(ع) در ادبیات فارسی، به ویژه ادبیات منظوم پرداخته شده است. مؤلف با بررسی اشعار شاعران بلند آوازه ای چون فردوسی، مولوی، حافظ، سعدی، سنایی، عطار، ناصر خسرو، بسطامی، فیض کاشانی، اقبال لاهوری، دهخدا و امام خمینی(ره)، اثرپذیری این سخن سرایان را از کلمات گهربار امیر مؤمنان(ع) در دو بخش قالبی و مضمونی تشریح کرده است. وی ابتدا به فرازی از سخنان امیر مؤمنان(ع) در نهجالبلاغه اشاره میکند و سپس، ابیاتی از سخن سرایان ادب فارسی را ذکر نموده و نشان میدهد که چگونه این ناموران شعر پارسی، در قالب اشاره، اقتباس، استعاره، تضمین، ترجمه و تلمیح از قالب و محتوای معارف نهجالبلاغه سیراب شدهاند و غنای شعر خود را دو چندان کردهاند. نویسنده، در پایان به فهرست موضوعی مدخلهایی پرداخته که شاعران یاد شده از کلمات علی(ع) اقتباس کردهاند و نشانی خطبهها، نامهها و کلمات قصار را نیز، در کنار آن ذکر کرده است. این مدخلها که افزون بر صدها موضوع میشود، در باره مسائل اعتقادی، اخلاقی، سیاسی، پند و اندرز، دنیا و آخرت، فضایل و مناقب اهل بیت(ع)، بعثت پیامبر، آموزش و پرورش، تواضع و فروتنی، دستگیری از تهیدستان عبرت از روزگار و مقام و منزلت علی(ع) است
در اواخر قرن 19 و طي قرن 20، تعداد قابل توجهي از عربهاي سوريه، لبنان و فلسطين به دنبال كسب روزي و زندگي خوب و به منظور رهايي از مشكلات و بحرانهاي فكري و اجتماعي به كشورهاي مختلف آمريكاي شمالي و جنوبي مهاجرت كردند؛ به هر يك از اين سرزمينها «مهجر» و به ادبيات عربي شكل گرفته در اين سرزمينها «ادبيات مهجر» گفته ميشود. آثار ادباي مهجر، به علت تاثيرپذيري از ادبيات اروپا و امريكا و نيز زمينههاي تازه عاطفي و تصويري كه حاصل زندگي در محيط تازه است از جنبههاي مختلف مانند موضوع، ساختار و روح شعري با كلاسيسم متفاوت است. اين مقاله با رويكرد ادبيات تطبيق و به منظور نشاندادن گوشههايي از تاثير ادبيات معاصر غرب بر ادبيات معاصر عرب از طريق مهاجرت و سفر به موضوع سفر شعر معاصر عربي به امريكا نگاه كرده است.
رابطه تنگاتنگ و فشرده علوم و فنون، در غالب اوقات چالشها و فرصتهایی را به همراه دارد که شناسایی آنها کمک شایانی به محققان و پروهشگران در این زمینهها میرساند. حوزههای نقد ادبی و ادبیات تطبیقی از حوزههایی هستند که مفاهیم و زمینههای مشترک بین آنها چنان گسترده است که گاه تشخیص مرزهای میان این دو حزوه را دشوار میسازد. یکی از زمینههای مشترک بین نقد ادبی و ادبیات تطبیقی، نظریه پذیرش است. در این مقاله، با استفاده از روش توصیفی و تحلیلی، میکوشیم تا ریشهها و اصول این نظریه را شناسایی کرده، نقاط مشترک آن را در نقد ادبی و ادبیات تطبیقی متمایز کنیم. نتایج چنین نشان میدهد که نظریه پذیرش توانسته است همزمان با پرکردن خلأ اساسی نقد ادبی در زمینه غفلت نسبی از نقش خواننده در تحلیل اثر ادبی، به غنای ادبیات تطبیقی در دو مکتب فرانسوی و امریکایی کمک کند.